کد خبر: ۲۷۸۸۹
تاریخ انتشار: ۲۱ بهمن ۱۳۹۱ - ۱۴:۱۴
این مساله را عادل فردوسی پور برای نظرسنجی یکی از برنامه های نود سال ۹۰ انتخاب کرده بود که بیش از ۸۰ درصد بینندگان موافقت خود را با حضور بازیکنان دورگه در تیم ملی اعلام کرده اند و باید گفت اقبال عمومی نسبت به مهاجران و دو رگه ها قابل قبول است.
به گزارش افکار، حضور دورگه ها یا مهاجران از اواخر سال ۲۰۰۴ اتفاق افتاد. زمانی که برانکو ایوانکویچ فریدون زندی را به تیم ملی دعوت کرد . از آن زمان تا کنون حدود ۸ سال می گذرد . مربیان مختلفی بر روی نیمکت تیم ملی نشسته اند و با حضور هریک، نام های جدیدی در این زمینه شنیده ایم تا اینکه کروش با دعوت از دژاگه، قوچان نژاد و نظری بحث جدی تری را در مورد استفاده از بازیکنان دورگه و مهاجر بین فوتبالدوستان و کارشناسان به راه انداخت. مخالفت به شیوه فراستی! از مقدماتی جام جهانی ۲۰۰۶ زمانی که فریدون زندی برای تیم ملی ایران به میدان می رفت تا کنون که در رقابت های مقدماتی جام جهانی ۲۰۱۴ و جام ملتهای ۲۰۱۵ قرارداریم، مخالفان همچنان بر طبل خود می کوبند و استدلال هائی دارند که البته قابل تامل است. همیشه این مطلب که فوتبال ایران پراستعداد ترین فوتبال آسیا است نقل محافل داخلی بوده و به تیم های گذشته ایران اشاره و از دوره طلائی فوتبال کشورمان یاد می شد از علی پروین، حسن روشن و مرحوم ناصر حجازی گرفته تا نسل ۱۹۹۸ به عنوان نمونه های بارز استعداد ایرانی در این زمینه می توان نام برد اما سوالاتی مطرح می شود که چرا برای استعداد های داخلی و کشف آنان زمان نمی گذاریم؟ چرا سرمربی تیم ملی باید وقتش را صرف جست و جو در کشوهای مختلف برای دیدن بازی بازیکنانی ایرانی تبار کند؟ چرا حرکتی برای پرورش نیروهای داخلی صورت نگرفته است؟ اگر همین وقت و هزینه در داخل انجام شود بهتر از این بازیکنان به تیم ملی معرفی می شوند و این مهمترین انتقادی است که به این طرح می شود. در حالیکه سرمربی پرتغالی ایران به همه شهرستان ها سفر نمی کند و ۹۹ درصد اوقانش را در تهران می گذراند، صرفا حضور مارکار آقاجانیان برای شناخت استعدادهای داخلی کافی نیست. بعضی کارشناسان نیز بر این نظر هستند حضور بازیکنان دو رگه و مهاجر در این زمان فاجعه است چرا که فوتبال داخلی را زیر سوال می برد چراکه قوانین داخلی دست و پا گیر مانع از رشد بازیکنان است. نکته بعدی در این خصوص تفاوت سبک زندگی داخل و خارج از ایران است. برخی ها دوست دارند بازیکنان تیم ملی کشورشان عادت های ایرانی اش را حفظ کرده و پای بند آنان باشد ولی چطور می توان از بازیکنی که البته فارسی را روان صحبت نمی کند چنین انتظاری را داشت؟ خصلت های ایرانی در این نوع بازیکنان به ندرت دیده می شود .پوشیدن پیراهنی که تمام خالکوبی های بازیکنان را می گیرد نشانه ای از این تفاوت میان بازیکنان داخلی و مهاجر است. افت بازیکنان دورگه یا مهاجری که به فوتبال ایران برگشته اند نیز باعث شده تا همچنان بعضی ها به دید خوبی به آنها نگاه نکنند. امیر شاپور زاده بارزترین آنها است یا فریدون زندی که از بوندسلیگای آلمان به لیگ قبرس و لیگ برتر ایران آمد و اکنون هم در الاهلی قطر به سر می برد، در دوره ای نسبتا طولانی در شرایط خوبی به سر نمی برد و البته جائی هم در تیم ملی نداشت! این بازیکنان به اصطلاح حرفه ای اگر به لیگ ایران بیایند زود افت کرده و از چشم می افتند. عمدتا بازیکنانی با این خصوصیت برای ورود و یا خروج از کشور مشکل دارند و البته مسئولین فدارسیون باید دنبال رفع مشکلات اینچنینی و مذاکره با مراجع ذیصلاح و البته پرداخت هزینه باشند و بجای از میان برداشتن مساله ای، گره جدیدی به فدراسیون پر گره ایران اضافه می شود. سرمربی سالهای دور تیم ملی از تاخیر در هماهنگی بین این بازیکنان و سایر ملی پوشان به عنوان مشکلی در این خصوص یاد می کند و معتقد است یکسال وقت می برد تا این بازیکنان با شرایط اردو خو گرفته و بتوانند با دیگر بازیکنان هماهنگ شوند. در حالی که این بازیکنان در باشگاههای خوبی توپ می زنند استفاده از عنوان ملی پوش ایرانی می تواند آنان را در عقد قراردادهای جدید کمک نماید. پوشیدن پیراهن تیم ملی ایران باعث می شود که روزمه آنان بهتر شده و در باشگاههای مطرح تری و یا با دستمزد بیشتری قرارداد جدید منعقد کنند. وقتی بازیکنی برای پوشیدن پیراهن مقدس تیم ملی ایران شک می کند، نباید او را باز به تیم ملی فرا خواند، این نکته ای است که در مورد اشکان دژاگه و نظری اتفاق افتاده است. دژاگه در سال ۲۰۱۰ به تیم ملی دعوت شد، اما ترجیح داد به فوتبال باشگاهی اش ادامه دهد و البته نظری گفته بود که دوست دارد در تیم ملی سوئد بازی کند! اخرین نکته در این زمینه این است که چرا این بازیکنان پیراهن تیم ملی کشورهای محل زندگی شان را نپوشیده اند و فقط در رده های پائین آنهم بعضا برای آن کشورها به میدان رفته اند؟ قطعا اگر بازیکنان شاخصی بودند به تیم ملی ایران نمی آمدند و در تیم های ملی آلمان و سوئد و ... بازی می کردند. با اجازه بزرگترها: بله! روی دیگر سکه موافقت با حضور این عده است. بازیکنانی که می توانند گره گشای فوتبال ملی ایران باشند، سالهای سال است که در عرصه ملی به عنوان درخور شانی نرسیده ایم. حضورمان در جام های جهانی هم مداوم نبوده و در آخرین دوره آن در آفریقای جنوبی غائب بوده ایم. با حضور کارلوس کروش فعلا باید به فکر رفتن به جام جهانی بود. در حالیکه مردم یکبار دیگر با فوتبال آشتی کرده اند، نباید فرصت را از دست داد و از حمایت آنان برای رفتن به بزرگترین جشنواره فوتبال جهان در برزیل استفاده کرد. هر کسی که خون ایرانی در رگ های او جاری است حق دارد به کشورش در هر زمینه ای کمک کند از صنعتی و طبی گرفته تا ورزش. فوتبال نیز از این قاعده مستثنی نیست خصوصا در این برهه حساس که رقابت های مقدماتی جام جهانی در حال برگزاری است باید از ایرانی های سرتاسرجهان برای رسیدن به این هدف بزرگ کمک گرفت عدم دستیابی به این ویترین می تواند فوتبال داخلی را با مشکل بزرگی مواجه و آنرا تا آستانه فروپاشی برساند. بازیکنانی که به آنان لقب مهاجر یا دورگه داده ایم، در لیگ های حرفه ای بازی و به همین روش نیز زندگی می کنند. در رفت و آمد، غذا خوردن، ساعت خواب و بیداری و سایر نکات ریز زندگی شخصی شان دقت کافی می کنند تا بتوانند خود را در بالاترین سطح نگه داشته و برای تیم باشگاهی شان به میدان بروند. این مساله ای است که سایر ملی پوشان نیز می توانند از آنان الگو گرفته و برای پیشرفت خود بهره ببرند. حرفه ای بودن آنان این امکان را می دهد به سرعت خود را با شرایط تیم ملی وفق داده و با سایر شاگردان کروش هماهنگ شوند. نمونه بارز آن گلزنی اشکان دژاگه در اولین بازی ملی و یا بازی خوب او و قوچان نژاد در مقابل کره جنوبی است. حضور این بازیکنان البته می تواند در افزایش تعداد تماشاگران نقش موثری داشته باشد. عده ای از تماشاگران برای دیدن بازی این ملی پوشان جدید خود را به ورزشگاه آزادی می رسانند. کارلوس کروش از فقر تجربه بین المللی ملی پوشان و بازیکنان فوتبال ما صحبت کرده بود و با حضور بازیکنانی که در لیگ های اروپائی بازی می کنند می توانند این فقر را کاهش داده و به این معضل پایان دهیم. افزایش تجربه بین المللی در بازی های حساس کمک خواهد کرد که تیم با استرس کمتری یا حتی بدون آن مقابل حریف صف آرائی کرده و از میدان های سخت سربلند بیرون بیاید. مربیان داخلی نتیجه گرا شده اند و به همین دلیل سال ها است که در لیگ داخلی کشومان پدیده ندیده ایم یا به ندرت شاهد حضور آنان بوده ایم، پس در این شرایط نباید دست روی دست بگذاریم و منتظر رو شدن بازیکن پرفروغی باشیم که سالها باید انتظار هماهنگی او با ملی پوشان راکشید! این بازیکنان با پوشیدن پیراهن تیم ملی تلاش دو چندانی خواهند کرد تا محبوبیت بیشتری بدست آورند و انگیزه ای بیشتر از برخی از ملی پوشان و بازیکنان داخلی دارند. نکته آخر پاسخ ببیندگان برنامه ۹۰ به حضور این بازیکنان است. این مساله را عادل فردوسی پور برای نظرسنجی یکی از برنامه های نود سال ۹۰ انتخاب کرده بود که بیش از ۸۰ درصد بینندگان موافقت خود را با حضور بازیکنان دورگه در تیم ملی اعلام کرده اند و باید گفت اقبال عمومی نسبت به مهاجران و دو رگه ها قابل قبول است. به نظر دلائل مخالفان زیاد تر از موافقان است اما نمایش عالی دژاگه و قوچان نژاد در بازی با کره جنوبی که با تحسین مردم و البته جراید همراه شد، همچنین این دو ستاره روز بازی با لبنان در مقدماتی جام ملتهای ۲۰۱۵ استرالیا باعث پیروزی ایران و خوشحالی میلیونها ایرانی شدند تا فعلا بازی ضعیف نظری در بازی با اردن و یا امیر شاپور زاده در استیل آذین از ذهن ها پاک شود و البته منتظر روزها و بازی های آینده ای نزدیک باشیم. اما بهتر است یادمان باشد اشکان دژاگه که حالا نزد هواداران تیم ملی محبوب است همان اشکانی است که بعضی روزنامه ها و سایت ها به دنبال منصرف کردن مربی تیم ملی و فدارسیون از دعوت وی بودند. بعضی خاطرات را گاهی باید مرور کرد.
نام:
ایمیل:
* نظر:
جدیدترین اخبار