کد خبر: ۲۱۵۷۷۴
تاریخ انتشار: ۲۴ مهر ۱۳۹۶ - ۱۱:۰۵
فقط چند نفر از اطرافیانم از اتفاقاتی که پیش از المپیک برای من افتاده بود خبر داشتند. به مارتین رونی، دونده ۴۰۰ متر گفته بودم، چون با هم تمرین می‌کردیم. همین‌طور به شارا پروکتر، ستاره پرش با نیزه. از واکنش مردم مطمئن نبودم پس تصمیم گرفتم ماجرای ابتلایم به مالاریا را مثل یک راز نگه دارم.
به گزارش  ملیت به نقل از تابناک ؛ آنیکا اونورا قهرمان دوی سرعت بریتانیا وقتی در اکتبر ۲۰۱۵ برای دیدن خانواده‌اش به نیجریه رفت، فکر می‌کرد تعطیلاتی عادی پیش روی دارد. ستاره ۳۲ ساله در این سفر مالاریا گرفت و ناتوانی در راه رفتن، آینده‌اش در المپیک ۲۰۱۶ ریو را در هاله‌ای از ابهام قرار داد.اما او ده ماه بعد روی سکوی المپیک ایستاده بود، در‌ حالی که مدال برنز دوی ۴ در ۴۰۰ متر امدادی را به گردن داشت. حتی هم‌تیمی‌هایش هم نمی‌دانستند او برای رسیدن به این مدال چه سختی‌هایی کشیده؛ داستانی که بهتر است از زبان خود او بشنویم.

مالاریا در هر دو دقیقه جان یک کودک را می‌گیرد و هر سال ۴۳۸ هزار نفر در اثر ابتلا به آن می‌میرند.

تعطیلات در نیجریه

دکتر لحظه‌ای مکث کرد و نگاهی پر از تردید به من انداخت. مطمئن نبود که من کاملا خوب می‌شوم یا نه. گفت: شانس آورده‌ای که زنده هستی. اما من فقط به یک چیز فکر می‌کردم: می‌شود بروم؟ باید برای المپیک تمرین کنم. انگار رویایم را از من گرفته بودند و این خیلی ناراحت‌کننده بود.
  

همه چیز از نیجریه شروع شد. آن‌جا مالاریا گرفته و متوجه نشده بودم. در ادامه تعطیلات به جمهوری دومینیکن رفتم و آنجا نشانه‌های بیماری خیلی شدید شد. به پزشک فدراسیون دو و میدانی ایمیل زدم و گفتم: ادرارم به شدت تیره شده. او از من پرسید: مطمئنی به خاطر مصرف زیاد الکل نیست؟ شاید هم به اندازه کافی آب نمی‌خوری؟ اما من به اندازه کافی آب می‎خوردم و این من را نگران می‌کرد.

با وجود آن نشانه‌ها به خانه‌ام در شهر لافبورو در انگلستان برگشتم و سر تمرین‌ رفتم. نمی‌خواستم واقعیت را قبول کنم. اما واقعیت این بود که نمی‌توانستم درست بدوم و حالت طبیعی نداشتم. آن موقع بود که فهمیدم موضوع خیلی جدی‌تر از این حرف‌هاست. به محض این‌که جلسه تمرین را نیمه کاره رها کردم، تب به سراغم آمد. آزمایش ادرار و خون دادم و بعد از ۱۲ ساعت جوابش آمد: کلیه‌هایت مشکل دارد، باید پیش متخصص بروی.
باید به لندن می‌رفتم و چاره‌ای جز این که خودم رانندگی کنم نداشتم، آن هم با آن تب بالا. دست آخر خودم را به بیمارستان سنت جانز رساندم. مطمئن نبودم دوباره هوای تازه را استشمام خواهم کرد یا نه.
 
 

مبارزه برای دوباره راه رفتن

بعضی وقت‌ها که از تمرین زیاد شکایت می‌کنم یاد بیماری‌ام می‌افتم که تحملش از حد تصور هم برایم سخت‌تر بود. تبم خیلی بالا بود، مدام استفراغ می‌کردم، دل‌درد و سردرد شدید داشتم. بدنم به طور ناگهانی گرم و سرد می‌شد، لرز می‎کردم و بدون این که بدانم دلیلش چیست خیس عرق از خواب بیدار می‌شدم.

وقتی مالاریا را تشخیص دادند، تبم به ۴۰ درجه هم می‌رسید. گفتند: باید تو را در تشت یخ بگذاریم. اما من نمی‌توانستم حرکت کنم و حتی به سختی نفس می‌کشیدم. در نهایت پرستار مجبور شد، اطراف تختم کیسه‌های یخ بگذارد. همه جای بدنم به شدت درد می‌کرد.
بعد من را در قرنطینه نگه داشتند. اجازه ترک اتاق را نداشتم. خوب یادم هست از پنجره به بیرون خیره می‌شدم و به خودم می‌گفتم لندن چقدر زیباست. فکر می‌کردم دیگر هوای تازه وارد ریه‌هایم نخواهد شد.

باید دوباره راه رفتن یاد می‌گرفتم. وقتی به بخش منتقل شدم، سعی کردم در اتاقم چند دور راه بروم اما با پرستارها دعوایم شد چون می‌گفتند باید در تخت بمانم و استراحت کنم. اما من باید راه می‌رفتم، باید به خودم حرکت می‌دادم و فعالیت می‌کردم. زمان تمرین‌ زمستانی بود و به جای بیمارستان باید در زمین دو و میدانی می‌بودم.

روز تولدم از بیمارستان مرخص شدم. پایم را که بیرون گذاشتم، یک نفس عمیق کشیدم. شکرگزار بودم که شانسی دوباره به من داده شده بود چون خیلی‌ها از این بیماری جان سالم به در نمی‌برند. اگر یک آدم معمولی بودم شاید اصلا نمی‌فهمیدم مالاریا گرفته‌ام. قطعا فکر می‌کردم سرما خورده‌ام و با چند قرص خوب می‌شوم. پرشکان به من گفتند که اگر یک یا دو روز دیرتر می‌آمدی، احتمال داشت بمیری. خوشحالم که زود به دادش رسیدم.

در مسابقات قهرمانی اروپا در ۲۰۱۶ مدال برنز ۴۰۰ متر و طلای ۴x۴۰۰ متر امدادی را به گردن آویخت.

بازگشت به میدان

در بیمارستان بدترین روزهای ممکن را تجربه کردم و تقریبا همه چیزم از من گرفته شد. اما به محض این‌که توانستم راه بروم شروع به دویدن کردم. هر چقدر همه که تمرین‌ها برایم سخت بود، باز هم بابت بودن در آنجا شکرگزار بودم.

 
مسابقات قهرمانی دو و میدانی اروپا از اول در برنامه‌ام نبود، اما به خاطر عملکرد خوبم در رقابت‌های کشوری برای شرکت در این مسابقات در آمستردام به تیم ملی دعوت شدم. به این ترتیب نه ماه بعد از ابتلا به مالاریا موفق شدم اولین مدال فردی بین‌المللی‌ام را کسب کنم: مدال برنز در دوی ۴۰۰ متر. بعد از آن مدال طلای دوی ۴ در ۴۰۰ متر امدادی را هم به همراه هم‌تیمی‌هایم به دست آوردیم.

با این نتیجه نتوانستم سهمیه انفرادی المپیک ریو را به دست آورم، اما برای تیم دوی ۴ در ۴۰۰ متر امدادی انتخاب شدم. با خودم گفتم: بدون مدال المپیک به انگلستان برنخواهم گشت و در ماه آگوست به چیزی که می‌خواستم رسیدم.

من و هم‌تیمی‌هایم کریستین اهوروگو، امیلی دیاموند و ایلید دویل مدال برنز دوی امدادی المپیک را بردیم. یادم می‌آید روی سکوی قهرمانی ‌می‌لرزیدم. من در مسابقات قهرمانی اروپا مدال برده بودم، تجربه شرکت در رقابت‌های کشورهای مشترک‌المنافع و مسابقات جهانی دو و میدانی پکن را هم داشتم، اما مدال المپیک واقعا شگفت‌آور بود. نمی‌توانی از نگاه کردن به آن دست برداری. مثل نوزادی می‌ماند که تازه به دنیا آورده‌ای و اصلا نمی‌خواهی رهایش کنی. اونورا و هم‌تیمی‌هایش مدال برنز المپیک ریو را به دست آوردند.

راز سر‌بسته

فقط چند نفر از اطرافیانم از اتفاقاتی که پیش از المپیک برای من افتاده بود خبر داشتند. به مارتین رونی، دونده ۴۰۰ متر گفته بودم، چون با هم تمرین می‌کردیم. همین‌طور به شارا پروکتر، ستاره پرش با نیزه. از واکنش مردم مطمئن نبودم پس تصمیم گرفتم ماجرای ابتلایم به مالاریا را مثل یک راز نگه دارم. حتی هم‌تیمی‌هایم در دوی امدادی هم از این موضوع خبر نداشتند.

سعی می‌کنم همیشه مسئولیت کارهایم را بپذیرم و نمی‌خواستم در صورت گرفتن نتیجه بد در المپیک، همه فکر کنند به خاطر مالاریا بوده. می‌خواستم فقط روی فصل پیش‌ریو تمرکز کنم نه چیز دیگر. حتی وقتی مدال المپیک را گرفتم هم مطمئن نبودم ماجرا را بگویم یا نه. در نهایت این کار را کردم و با استقبالی باورنکردنی روبرو شدم.
هنوز هم بعضی وقت‌ها کابوس روزهای بیمارستان را می‌بینم. دوست ندارم آن‌ دوره را به یاد بیاورم، اما صحبت کردن در موردش به من احساس سبکی و آرامش می‌دهد.
 
 

آینده

من در حال حاضر سفیر بنیاد زندگی بدون مالاریا هستم. هدف این خیریه انگلیسی آموزش این واقعیت است که مالاریا فقط به مناطق خاصی محدود نمی‌شود و یک بیماری جهانی است.
مردم گاه به خاطر مالاریا از رفتن به آفریقا می‌ترسند، اما نیجریه برای من مثل وطن است و من عاشق سفر کردن به این کشور هستم. پدر و مادر من در آن‌جا متولد و بزرگ شده‌اند. وقتی پدرم در سال ۲۰۱۲ از دنیا رفت، به خودم قول دادم تا آنجا که می‌توانم به نیجریه سفر کنم و حتی به بازنشستگی در آنجا هم فکر کرده‌ام.

من بستگانی داشتم که از مالاریا مردند و به همین دلیل همیشه شکر می‌کنم که جان سالم به در بردم و الان می‌توانم داستانم را تعریف کنم.

در رابطه با عملکردم در میدان مسابقه، واقعیت این است که هنوز کاملا مثل گذشته نیستم، اما مطمئنم که می‌توانم دوباره به سرعت قبل بدوم و مالاریا به هیچ وجه نمی‌تواند جلویم را بگیرد. بزرگ‌ترین درسی که از این اتفاق گرفتم این بود که چقدر قوی بودم و نمی‌دانستم. سال آینده مسابقات کشورهای مشترک‌المنافع در گولد کوست استرالیا و رقابت‌های قهرمانی دو و میدانی اروپا در آلمان را پیش روی داریم و مطمئنم مدال‌های بیشتری انتظارم را می‌کشند.
نام:
ایمیل:
* نظر:
جدیدترین اخبار