کد خبر: ۲۱۸۶۶۲
تاریخ انتشار: ۲۲ آبان ۱۳۹۶ - ۱۵:۲۰
جامعه مفهومی است که گویای واقعیتی فراتر و بیش از جمع چندین فرد است. آنچه به جامعه معنای دیگرگون می‌دهد، شبکه‌ای نادیدنی و درهم تنیده از شناخت‌ها، یادبودها، سرگذشت‌ها، انگیزه‌ها، دلبستگی‌ها، آرزوها و کنش-واکنش‌های مشترک است.
شبکه معنایی، شبکه بازخورد(نگرش)ی، هویتی و سرگذشتی که بود یا نابودگی تن‌ها و فردها را به هم پیوند زده است، و این پیوست برخاسته از اعتماد ژرف و دلبستگی‌های هویتی است. از این بستر سرمایه‌ای پدید می‌آید که گرچه با دیگر گونه‌های سرمایه در پیوند است ولی نادیدنی(غیرعینی) است و تعیین کننده اثربخشی سرمایه‌های دیگر به شمار می‌رود. آنچه در جامعه ایران امروز مورد پرسش و در میان متخصصان علوم انسانی مایه نگرانی است، سرمایه اجتماعی مبتنی بر اعتماد و امید است. پدیدآوری سرمایه‌ها ناگهانی و یا فوری نیست. بویژه سرمایه‌های نادیدنی و انتزاعی‌تر از جمله سرمایه اجتماعی و سرمایه فرهنگی، برخاسته از فرآیندهای جامعه پذیری، آموزش و بالندگی هستند که به زمان، تعامل، مکان و سازوکارهای مناسب بستگی داشته‌اند.
همان گونه که احساس امنیت (امن پنداری) از خود امنیت ارزنده‌تر و تعیین کننده‌تر است، «اعتماد» به همخوانی تشخیص و بیان واقعیت از خود تشخیص و بیان مهم‌تر است.

تجربه اجتماعی در واقعیت زندگی ایرانی همواره متأثر از پرده پوشی و نهان‌سازی تجاوز بویژه تجاوز به حریم شخصی، پیکری و عاطفی بوده است. سکوت تاریک، شرم از بیان بزه و پنهانکاری پیامد سازنده‌ای برای آسیب دیده و کل جامعه نداشته است.

سوی دیگر این افراط، جنجال هیجانی است که در صورت درز کردن واقعیت، به راه می‌افتد و فضای التهابی ایجاد می‌کند که جامعه را از شناخت مسأله و یافتن راه و روش حل مسأله دور ساخته است.
بیان واقعیت برای جامعه یا فرد آسیب دیده و زخم خورده، فرآیند ساده‌ای نیست و نیاز به سیاستگذاری اجتماعی رسانه‌ای و امنیت روانی دارد. بجز زیاده روی در پنهانکاری و فزون نمایی و جنجال، روش‌های متعادل و منصفانه‌ای هم هستند و نیاز داریم تا با تأمل اصل واقعیت را روشن کنیم.
 پس از خبرهایی که از خشونت و تجاوز به کودکان در کشور منتشر شد،ذهن زخمی و ترسیده مردم را بشدت درگیر کرده است.تا جایی که به جای تأمل برای شناخت واقعیت و چاره جویی، هیجان و رنجیدگی تعیین کننده رفتار مردم شده است. اگر آزارگری و تجاوز را برخاسته از غلبه هیجان بر ذهن و شناخت فرض کنیم، واکنش تنبیه گرانه برخی از مردم هم آسیب به شمار می‌رود. در این میان فضای مجازی می‌تواند مانند تیغ دولبه عمل کند بیش از دسترسی آزاد به اطلاعات، میدان برانگیختگی شدید هیجانی باشد.

از نظر شناختی زیاده روی در پنهانکاری و کم کردن محرک‌های ذهنی، یا زیاده روی در نمایش و تحریک مداوم ذهنی، ما را از درک درست و دقیق واقعیت باز می‌دارد.

اگر مسأله را مسأله ببینیم و از آن چالشی با بار هیجانی غالب نسازیم، به فرد آسیب دیده بهتر و درست‌تر خدمت کرده‌ایم.

برای بیان اعتراض به رفتار نادرست ضرورتی ندارد که رفتار صورت گرفته را به صورت فجیع‌ترین کنش جلوه دهیم. می‌توان طیفی از رفتار خطا را با طیفی از واکنش و تدبیر متناسب برشمرد. مسأله فاجعه‌هایی از جمله کودک آزاری‌هایی که ماه‌های اخیر خبری شده‌اند، بیش از همه ریشه در نبود آموزش‌های بهنگام، پیشگیرانه، نابرخورداری از آگاهی‌های حقوقی-مدنی و کمبود مهارت های زندگی دارند و با عاطفی‌ترین واکنش‌ها یا دردناک‌ترین گزارش‌های خبری هم قابل پیشگیری نبوده‌اند و نیستند. این رخدادهای دردناک بیش از همیشه به ما یادآوری می‌کنند کاستی اگر هست که هست را در شش سال در نوبت ماندن لایحه حمایت از کودکان در مجلس شورای اسلامی جست‌و‌جو کنیم. به یاد داشته باشیم ریشه‌های خشونت خانگی و قربانی شدن کودکان را در آشفتگی اجتماعی و تقدم سرمایه‌های پولی و مالی بر سرمایه اجتماعی بجوییم. و آگاه باشیم حق شهروندی و مسئولیت شهروندی به هم وابسته هستند.

آسیبی که از فاجعه نگاری و فاجعه پنداری پدید می‌آید بیش از همه به خودباوری، فرصت‌های بهبود و اعتماد و امید اجتماعی لطمه می‌زند. در واکنش به تجربه‌ها و رخدادهای تلخ و ناگوار، نباید تصویر جامعه یا فرد آنچنان مخدوش و درمان ناپذیر جلوه داده شود که نتواند از پس سوگ برآید.

در جامعه بالنده فرایندهای پیشگیری، درمان و سوگ دانسته و روش‌مند به انجام می‌رسند تا زیست اجتماعی بر نابودگی پیروز باشد. نیاز امروز جامعه ایرانی دانایی پیش از بحران، دارایی اعتماد و آگاهی در بحران و توانایی سوگ سازنده برای درمان است. رقابت در بازنمایی افراطی زخم‌ها، به اندازه پنهان کاری خطرناک است. به جای رفتار هیجان بنیاد، نهادهای قانونگذار، آموزشی و پرورشی و سازمان‌های مردمی را توانمند و پاسخگو کنیم.










الف


نام:
ایمیل:
* نظر:
جدیدترین اخبار