دکترای سیاستگذاری ریشههای خشونت علیه کادر درمان را تشریح کرد.
این روزها نگاهی به اخبار منتشرشده در رسانههای رسمی، ما را به مواردی از اعمال خشونت علیه کادر درمان میرساند؛ از قتل مسعود داوودی، پزشک متخصص قلب و عروق در شهر یاسوج به دست فردی که مدعی بود این پزشک با تأخیر بر بالین مریض او حاضرشده، تا حوادث مشابهی که در هشتماهه گذشته به وقوع پیوستهاند. هرچند مسئولان وزارت بهداشت و سازمانهای مرتبط واکنشهای مختلفی به این موضوع داشتهاند اما این سوال مطرح است که ریشه این خشونتها از کجا نشأت میگیرد؟ و چرا تا کنون راه حل جدی برای حل این مشکل تدبیر نشده است. از همین رو و برای واکاوی بیشتر این موضوع با ولیالله وحدانینیا، دکترای سیاستگذاری گفتگو کردیم. قسمت اول این گفتگو در خبرگزاری مهر منتشر شده است؛ در ادامه بخش دوم این گفتگو را میخوانید:
وحدانینیا، گفت: سرمایههای انسانی به چهار دسته اصلی تقسیم میشوند که شامل سرمایه اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و نمادین هستند. سرمایه اقتصادی به داراییها و منابع مالی افراد اشاره دارد که پایه و اساس تأمین نیازهای زندگی است. سرمایه اجتماعی، اعتماد و روابطی است که افراد در جامعه ایجاد میکنند و نقش مهمی در تعاملات و موفقیتهای گروهی دارد. سرمایه فرهنگی، جایگاه، احترام و ارزشهایی است که جامعه برای فرد قائل است و نشاندهنده عمق ارتباطات فرهنگی و اخلاقی اوست. در نهایت، سرمایه نمادین، قدرت و اختیاراتی مانند حق امضا یا اعتبار حرفهای است که فرد در جامعه کسب میکند.
وی در خصوص اینکه سرمایههای انسانی در ارتباط باهم هستند مطرح کرد: این سرمایهها با یکدیگر در ارتباط هستند و ظرفیت محدودی برای انباشت همزمان دارند؛ به این معنا که افزایش یک سرمایه معمولاً مستلزم هزینهکردن از سرمایههای دیگر است. برای مثال، تمرکز بر افزایش سرمایه اقتصادی ممکن است به کاهش سرمایه اجتماعی یا فرهنگی منجر شود. به همین ترتیب، به دست آوردن سرمایه فرهنگی ممکن است نیازمند صرف منابع اقتصادی باشد. ازاینرو، مدیریت و ایجاد توازن میان این سرمایهها ضروری است تا افراد بتوانند ضمن حفظ تعادل، به موفقیت پایدار دست یابند.
وحدانینیا در مورد محدودیت سرمایههای مختلف افزود: در نظر بگیرید که ما با ظرف محدودی از سرمایههای مختلف (اقتصادی، اجتماعی، نمادین و فرهنگی) مواجه هستیم. این سرمایهها بهصورت انباشتی عمل میکنند و قابل تبدیل به یکدیگر هستند، اما محدودیتهایی وجود دارد. وقتی به سمت انباشت یک نوع سرمایه، مثلاً سرمایه اقتصادی، میروید، ناگزیر باید از دیگر سرمایهها (مثل اجتماعی یا فرهنگی) هزینه کنید. بهعبارتدیگر، نمیتوانید همه این سرمایهها را در سطح عالی داشته باشید. برای مثال، اگر بخواهید سرمایه فرهنگی بیشتری کسب کنید، ممکن است نیاز باشد از میزان سرمایه اقتصادی یا اجتماعی خود بکاهید. این یعنی همیشه باید میان این سرمایهها توازنی برقرار باشد و انتخابهایتان بر اساس اولویتها تنظیم شوند.
کاهش سرمایه اجتماعی و فرهنگی پزشکان؛ ریشهها و پیامدها
یکی از چالشهای مهم نظام پزشکی ایران کاهش سرمایه اجتماعی و فرهنگی پزشکان در جامعه بوده است
وی در خصوص نظام پزشکی و سلامت گفت: نظام سلامت و جامعه پزشکی در سالهای گذشته بیشتر بر مباحث اقتصادی از جمله تعرفهها و درآمدهای پزشکان تمرکز کرده است. این در حالی است که صدای غالبی که از این سیستم به گوش جامعه میرسد، کمتر به مسائل انسانی و اخلاقی طبابت میپردازد. چنین رویکردی، به تدریج اعتماد عمومی را نسبت به پزشکان کاهش داده و باعث افت جایگاه فرهنگی و اجتماعی این قشر در جامعه شده است. در سالهای اخیر، یکی از چالشهای مهم نظام پزشکی ایران کاهش سرمایه اجتماعی و فرهنگی پزشکان در جامعه بوده است. موضوعی که به نظر میرسد ریشههای آن در تأکید بیش از حد بر جنبههای اقتصادی و سبک زندگی تجملی پزشکان باشد.
دکترای سیاستگذاری درباره مانورهای اجتماعی پزشکان اظهار کرد: علاوه بر این، سبک زندگی تجملاتی و مانورهای اجتماعی پزشکان در جامعهای که بخش قابلتوجهی از آن با مشکلات اقتصادی مواجه است، به افزایش نارضایتی و تقویت نگاه منفی نسبت به پزشکان دامن زده است. رقابتهای درونگروهی برای نمایش زندگی مرفه نیز این مسئله را تشدید کرده است. در گذشته حدود ۴۰ سال پیش، پزشکان در فرهنگ ایرانی جایگاه والایی داشتند و از آنها بهعنوان "دوست خدا" یا "طبیب حبیب خداست" یاد میشد. اما به نظر میرسد تغییر در اولویتها و رفتارها باعث شده تا این احترام و جایگاه فرهنگی از دست برود. آیا مشکل از جامعه است یا رفتارها و رویکردهای خود پزشکان منجر به این تغییر شده است؟
تبدیل سرمایه فرهنگی و اجتماعی طبابت به سرمایه اقتصادی
طبیبان به جای تمرکز بر ارائه خدمات درمانی اصیل، به فکر تعریف خدمات بیشتر و کسب درآمد بیشتر افتادهاند که این مسأله به رابطه میان طبیب و بیمار آسیب جدی وارد کرده است
وحدانی نیا با انتقاد از تغییرات در نظام پرداخت پزشکی گفت: ما در گذشته سرمایه فرهنگی و سرمایه اجتماعی در حوزه طبابت داشتیم، اما این سرمایهها را به سرمایه اقتصادی تبدیل کردیم. این تغییرات از جایی آغاز شد که نظام پرداخت را اساساً تغییر دادیم و به سمت نظام مبتنی بر تعرفه رفتیم. تا پیش از این، طبیب تنها به طبابت و رابطهاش با بیمار فکر میکرد و حقوقش را از دولت یا سایر منابع دریافت میکرد، اما امروز فرهنگ طبابت به چرتکهبازی تبدیل شده است.
وی افزود: طبیبان به جای تمرکز بر ارائه خدمات درمانی اصیل، به فکر تعریف خدمات بیشتر و کسب درآمد بیشتر افتادهاند که این مسأله به رابطه میان طبیب و بیمار آسیب جدی وارد کرده است. البته با احترام به تمامی پزشکان عزیز، باید بین جریان اصیل طبابت که همچنان در ایران زنده است و اکثریت پزشکان ما در این دسته قرار میگیرند، و جریان پزشکی تجاری که به سودآوری و منافع اقتصادی اولویت میدهد، تفکیک قائل شد. این جریان پزشکی تجاری که بسیار فراگیر شده، تنها صدایی است که امروز از سازمان نظام پزشکی به گوش میرسد و این موضوع نیازمند نقد جدی است.
قانون نظام پزشکی یکی از قوانین مترقی کشور است
وحدانی نیا اعلام کرد: قانون نظام پزشکی یکی از قوانین بسیار مترقی کشور است که در مقایسه با قوانین مشابه در سایر نقاط جهان، نشان میدهد چقدر به تمامی جنبهها در این قانون توجه شده است. این قانون به تنظیم رابطه پزشک و دیگر کارکنان نظام سلامت، حمایت و تضمین حقوق بیمار پرداخته است. این قانون تمامی جنبهها را در نظر گرفته، اگرچه این جنبهها گاهی در تعارض با یکدیگر قرار میگیرند. شما نمیتوانید نهادی را داشته باشید که همزمان از حقوق پزشکان و کادر درمان و نیز از حقوق بیماران حمایت کند، چرا که این موضوع تعارض منافع ایجاد میکند. هدف تدوینکنندگان این قانون، طراحی یک نظام صنفی نبوده، بلکه رویکردی جامع برای مدیریت و تنظیم مناسبات میان تمامی ذینفعان حوزه سلامت بوده است.
نقد عملکرد نظام پزشکی و ضرورت بازنگری در قانون آن
اساساً هدف از تدوین قانون نظام پزشکی ایجاد یک ساختار تنظیمگر بوده است، با این حال، در عمل به ابزاری برای سوءاستفاده صنفی تبدیل شده است
وحدانینیا با اشاره به نقش قانونی نظام پزشکی عنوان کرد: اساساً هدف از تدوین قانون نظام پزشکی ایجاد یک ساختار تنظیمگر بوده است؛ نهادی که وظیفه داشته در چارچوب اختیارات حاکمیتی، نظم حکمرانی موجود را در حوزه خدمات بهداشت و درمان مدیریت و تنظیم کند. به این نهاد حتی اختیارات قضائی نیز اعطا شده است. با این حال، در عمل، این ظرفیت قانونی نهتنها در ایفای نقش تنظیمگری موفق نبوده، بلکه به ابزاری برای سوءاستفاده صنفی تبدیل شده است.
وی افزود: ظرفیت قانونی نظام پزشکی که قرار بود حافظ حقوق بیماران باشد، امروزه به نهادی تبدیل شده که تمرکز آن صرفاً بر موضوع تعرفههای پزشکی است. این در حالی است که نظام پزشکی در مسائل دیگر، بهویژه در بحرانها و مشکلات پیشآمده، نقشی فعال و حمایتی ایفا نمیکند. بهعنوان مثال، در جریان رویدادهای اخیر در حوزه نظام سلامت، نوع واکنشها و موضعگیریهای این نهاد نشان از کمتوجهی به دغدغههای مردم و بیماران دارد. نباید تمام مسئولیتها را به گردن مردم یا رسانهها انداخت و آنان را به خشونتطلبی متهم کرد. عملکرد نهادهای مسئول و نظام حکمرانی در این حوزه محل اشکال جدی است و همین امر به بیاعتمادی عمومی دامن میزند.
دکترای سیاستگذاری به نمونهای از مشکلات ساختاری در نظام پزشکی اشاره کرد و گفت: در پروندههای قضائی مربوط به خشونت علیه بیماران یا قصور پزشکی، رسیدگی به شکایات همچنان تحت چتر قانونی نظام پزشکی انجام میشود. بهعنوان مثال، شکایت یک بیمار یا خانواده او به کمیسیونی ارجاع میشود که اعضای آن غالباً از پزشکان هستند. این ساختار و چیدمان نهادی، اعتماد بیماران را سلب میکند، چرا که آنان احساس نمیکنند شکایاتشان در یک فرآیند عادلانه رسیدگی میشود.اگر قرار است نظام پزشکی صرفاً به مسائل صنفی پزشکان بپردازد، قانون فعلی باید بازنگری شود. باید قانونی در حد قوانین نظامهای صنفی دیگر، مانند نظام پرستاری، تدوین شود تا دغدغههای صنفی پزشکان را پوشش دهد. در این صورت، اختیارات حاکمیتی این نهاد که در شرایط فعلی رها شده و نظارت مناسبی بر آن وجود ندارد، از آن سلب خواهد شد.
نظام پزشکی به جای منافع عمومی، نماینده منافع خصوصی است
ظرفیت قانونی لازم برای نظام پزشکی در ایران وجود دارد و این قوانین مترقی هستند
وحدانینیا در انتقادی صریح به عملکرد نظام پزشکی گفت: این نهاد باید وظیفه تنظیم رابطه بین بیمار و کادر درمان را بر عهده بگیرد. اگر امروز این رابطه دچار مشکل است، اگر به خشونت کشیده میشود یا یکی از طرفین احساس بیعدالتی میکند، مسئولیت آن بر عهده نظام پزشکی است. این نهاد باید پاسخگوی این مسائل باشد. ظرفیت قانونی لازم برای نظام پزشکی در ایران وجود دارد و این قوانین مترقی هستند. اگر نظام پزشکی به درستی و به عنوان یک نهاد تنظیمگر عمل کند، میتواند بسیار مؤثر باشد. بسیاری از کشورها چنین ظرفیتی را ندارند، اما در ایران این ظرفیت قانونی فراهم است. با این حال، مشکل اصلی نه در قانون بلکه در نحوه اجرای آن است.
وی به چالش بزرگ دیگری اشاره کرد و گفت: مشکل اینجاست که افرادی که در نظام پزشکی مسئولیت میگیرند، نماینده منافع عمومی نیستند. این افراد نماینده منافع خصوصی هستند و اغلب به جریان پزشکی تجاری وابستهاند. برای مثال، وقتی فردی که خود صاحب بیمارستان خصوصی است یا دغدغه بخش خصوصی دارد، رئیس نظام پزشکی یا وزیر بهداشت میشود، طبیعی است که در تصمیمگیریها تعارض منافع ایجاد شود. چنین افرادی ممکن است ادعا کنند که دغدغه عمومی دارند، اما در عمل و هنگام تصمیمگیری، منافع شخصی بر منافع عمومی غلبه میکند.نظام پزشکی با اختیاراتی که قانون به آن داده، نباید به عنوان یک نهاد صنفی عمل کند. این نهاد، نظام تنظیم مقررات است و این مسئلهای حاکمیتی است. وظیفه این نهاد فراتر از نمایندگی یک صنف است و باید بر تنظیم رابطهها و تأمین منافع عمومی متمرکز باشد.
این مقام مسئول در پایان تأکید کرد که برای جلوگیری از مشکلات موجود، باید در انتصاب افراد به مسئولیتهای کلیدی نظام پزشکی توجه بیشتری شود. نباید افرادی با منافع شخصی و خصوصی در جایگاههایی قرار بگیرند که تصمیمگیریهایشان مستقیماً بر سلامت و عدالت عمومی تأثیر میگذارد. این یکی از چالشهای اساسی است که باید به آن توجه شود.
تحلیل حادثه قتل اخیر در یاسوج
وحدانی نیا در تحلیل خود نسبت به حادثه قتل اخیر در یاسوج تأکید کرد: این رویداد نشاندهنده شکافی جدی در زمینه حاکمیت قانون و اعتماد به سیستم قضائی است. این قتل در شرایط بحرانی و پس از گذشت دو سال از شکایت اولیه و پیگیریهای متعدد صورت گرفته است. فرد مرتکب به نتیجه و احساس عدالت نرسیده و در نهایت با اراده شخصی اقدام به اجرای چنین حکمی کرده است. این اقدام به هیچ وجه قابل بخشش نیست، چرا که جنایتی با تصمیم و اراده شخصی صورت گرفته است. با وجود تأثیر عوامل سیستمی و زمینی که بر بستر این حادثه نقش داشتهاند، فرد مرتکب نمیتواند اقدام شخصی خود را توجیه کند. اگر چنین رفتارهایی نادیده گرفته شود و بدون برخورد قانونی رها شود، نظم اجتماعی از بین خواهد رفت. کشوری که ادعای حاکمیت قانون دارد، نمیتواند به افراد اجازه دهد خودسرانه اجتهاد کرده، حکم صادر کنند و آن را اجرا نمایند. این مسئله باید در چهارچوب رویههای قانونی بررسی و با قاطعیت برخورد شود.
تاکید بر لزوم تفکر سیستمی در نظام سلامت و توجه به سلامت روان جامعه
وحدانی نیا در صحبتهایی پیرامون نظام پزشکی به عنوان نهادی تنظیمگر، به اهمیت نگرش سیستمی در حل مشکلات نظام سلامت اشاره کرد.
وی بیان کرد: برخورد فرد محور یا حتی صنفمحور در نظام سلامت، مانع از دستیابی به راهحلهای کارآمد میشود. باید تفکری سیستمی در این حوزه حاکم شود تا تمامی اعضای تیم سلامت، اعم از مدیران، پزشکان، پرستاران، پیراپزشکان، مددکاران اجتماعی، روانشناسان و دیگر تخصصها، به عنوان یک مجموعه هماهنگ برای دستیابی به نتایج مطلوب تلاش کنند. خدمات سلامت یک تلاش تیمی است و نتایج آن متعلق به همه اعضای تیم است، نه فقط یک فرد. از این منظر، باز توزیع منافع و تعیین حقوق و جایگاه تمامی اعضای تیم سلامت به شکل منصفانه امکانپذیر میشود. برای نمونه، حقوق پرستاران، پیراپزشکان و دیگر متخصصان به درستی در نظر گرفته شده و نقش حرفههای مختلف مانند مدیریت خدمات بهداشت و درمان، مددکاری اجتماعی و سلامت روان در نظام سلامت مشخص خواهد شد.
موضوع خشونت در جامعه، بیش از آنکه صرفاً مسئلهای پزشکی باشد، یک معضل جدی در حوزه سلامت روان است
دکترای سیاستگذاری همچنین به اهمیت توجه به سلامت روان جامعه اشاره کرد و بیان داشت: موضوع خشونت در جامعه، بیش از آنکه صرفاً مسئلهای پزشکی باشد، یک معضل جدی در حوزه سلامت روان است. با توجه به نبود سیاستگذاری مشخص در این زمینه در کشور، سلامت روان جامعه رها شده است. این مسئله نه تنها در میان کادر درمان بلکه در دیگر بخشهای جامعه نیز مشهود است؛ بهطور مثال، خشونتهایی که در حوادث روزمره یا میان همسایگان رخ میدهد، ناشی از نبود توجه کافی به سلامت روان جامعه است.
نظام سلامت نیازمند رویکرد سیستمی و حاکمیت قانون است
وی با انتقاد از عملکرد نظام سلامت کشور گفت: نظام سلامت ما، سلامت را به مفهوم جامع آن دنبال نمیکند و در چارچوب یک پارادایم زیستپزشکی گرفتار شده است. در این پارادایم، موضوعات مهمی مانند سلامت روان جامعه دیده نمیشود و به آنها توجه کافی نمیشود. در نتیجه، نمیتوان انتظار داشت که این نظام بتواند به مسائل مرتبط با سلامت روان خانوادهها و مشکلات ناشی از تنشهای اجتماعی و سوءتفاهمهای احتمالی نسبت به سیستم درمان بپردازد. برای پرداختن به این مسائل، نیازمند درک سیستمی و تفکر سیستمی هستیم. این همان راهکار کلی است که باید از منظر سیستمی به موضوع نگاه کنیم. بهویژه در موضوعات حساس، لازم است که نظام سلامت برنامهریزی دقیقی داشته باشد تا بتواند این چالشها را مدیریت کند.
وحدانی نیا با تأکید بر اهمیت حاکمیت قانون گفت: اگر قانون به درستی اجرا شود و فرد شاکی احساس کند که قانون در حال اجراست و تشخیص درست و غلط به عهده قانون است، افراد بهصورت خودسرانه عمل نمیکنند. این موضوع بخشی از راهحل است و البته بخشی از آن نیز به رویههای قضائی مرتبط بازمیگردد که باید بهبود یابد. برای حل مسائل حوزه سلامت و مدیریت چالشها، نیازمند یک نگاه جامع و سیستمی هستیم که بتواند تمامی ابعاد سلامت جسمی و روانی را در برگیرد و به اجرای عدالت در این زمینه کمک کند.
ضعف امکانات درمانی در مدیریت بحرانهای قلبی
در شرایط بحرانی، ارائه خدمات مناسب به افراد بحرانزده نیازمند مدیریت و سیستم دقیق است. برای جلوگیری از تکرار این حوادث، ایجاد یک سیستم کارآمد با در نظر گرفتن تمامی اجزای آن ضروری است
وی در رابطه با ارائه خدمات مناسب به افراد بحران زده گفت: در شرایط بحرانی، ارائه خدمات مناسب به افراد بحرانزده نیازمند مدیریت و سیستم دقیق است. بهویژه در حوزه بهداشت و درمان، کمبود امکانات و نبود برنامهریزی مناسب میتواند به فجایع غیرقابل جبران منجر شود. اخیراً در یاسوج، مسئلهای مطرح شد که یک فرد، پس از ناکامی در دریافت عدالت در رویههای غذایی و درمانی، خود دست به اقدامی برای برقراری عدالت زده است. این موضوع جدا از جنبههای قانونی و اجتماعی، نشاندهنده ضعفهای ساختاری در مدیریت بحران است.
وحدانی نیا در خصوص امکانات لازم در بیمارستانها گفت: مسئولان دانشگاه علوم پزشکی یاسوج اذعان کردهاند که در بیمارستان محل حادثه، امکان رسیدگی به بیماریهای حاد نظیر حمله قلبی شدید (MI وسیع) وجود نداشته است. این در حالی است که امروزه امکانات پیشرفته پزشکی نظیر آنژیوگرافی، این امکان را فراهم میکند که رگهای قلب بیمار در مدت کوتاهی باز شده و از مرگ او جلوگیری شود. در مواردی مانند حمله قلبی، زمان عامل کلیدی است. اقدامات درمانی باید در بازه زمانی کوتاهتری، حداکثر طی یک تا دو ساعت، انجام شود. اما به دلیل کمبود امکانات و نبود آمادگی، این زمان ممکن است تا ۴، ۵ یا حتی ۶ ساعت به تأخیر بیفتد، که میتواند پیامدهای جبرانناپذیری داشته باشد.
دکترای سیاستگذاری افزود: برای جلوگیری از تکرار این حوادث، ایجاد یک سیستم کارآمد با در نظر گرفتن تمامی اجزای آن ضروری است. این سیستم باید در شرایط بحرانی بتواند به طور مؤثر عمل کند و فشار ناشی از بحران را برای کادر درمان و بیماران به حداقل برساند.
ابهامات در پرونده بیمار قلبی باید بررسی شود
وحدانینیا درباره پرونده جنجالی بیمار قلبی در یاسوج اظهار داشت: اطلاعات دقیقی در رسانهها درباره این پرونده منتشر نشده است. در برخی گزارشها آمده که شاکی پرونده مدعی است پزشک مربوطه ۴ ساعت بعد به بیمارستان مراجعه کرده است. البته طبق اعلام کمیسیونهای پزشکی مربوطه، پزشک تبرئه شده است. اما این ادعا مطرح شده که پزشک میتوانست از راه دور مدیریت وضعیت بیمار را انجام دهد یا اینکه سیستم درمانی باید بهصورت خودکار وارد عمل میشد.
دکترای سیاستگذاری افزود: بیماری با امآی قلبی وسیع نیازمند اقدام فوری است. نگهداشتن بیمار به مدت ۴ ساعت در اورژانس، بدون انتقال به مرکز مجهزتر، میتواند به مرگ بیمار منجر شود. پروتکل درمانی در چنین شرایطی ایجاب میکند که بیمار سریعاً به مرکزی که امکانات پیشرفته مانند آنژیوگرافی دارد منتقل شود.
وحدانینیا همچنین به تجربه شخصی خود اشاره کرد: حدود ۲۰ سال پیش در اورژانس بیمارستانی کار میکردم و شاهد رویدادی مشابه بودم. بیمار ۴۰ سالهای با درد در ناحیه پشت شانه و شکم مراجعه کرد. علائمی مثل عرق سرد نشان میداد که دچار امآی است. پس از آغاز درمان، طی نیم ساعت بیمار به بیمارستانی منتقل شد که سیسییو داشت، اما آن زمان نیز امکان آنژیوگرافی فوری وجود نداشت. بااینحال، امروزه آنژیوگرافی در اورژانسها به یک رویه معمول تبدیل شده است.
سیستم درمانی باید بتواند از مرگ بیمار جلوگیری کند یا حداقل در صورت وقوع چنین رخدادی، از نظر روانی از خانواده بیمار حمایت کند تا شرایط بحرانی بدتری رقم نخورد
وی با تأکید بر لزوم بررسی پرونده در کمیسیون پزشکی تصریح کرد: هرچند ممکن است پزشک قصوری نداشته و بهموقع بر بالین بیمار حاضر شده باشد، اما بهوضوح سیستم درمانی در این میان دچار کاستیهایی بوده است. این سیستم باید بتواند از مرگ بیمار جلوگیری کند یا حداقل در صورت وقوع چنین رخدادی، از نظر روانی از خانواده بیمار حمایت کند تا شرایط بحرانی بدتری رقم نخورد. این مسئله نهتنها نشاندهنده نواقص سیستم درمانی است، بلکه نشان میدهد که هیچیک از طرفین ماجرا قانع نشدهاند. لازم است برای جلوگیری از تکرار چنین مواردی، سیستم درمانی مورد بازنگری قرار گیرد.
سلامت روان جامعه باید اولویت باشد
وظیفه اصلی نهادهای مرتبط با سلامت، حمایت از سلامت روان جامعه است
وحدانینیا در اظهاراتی تأکید کرد: وظیفه اصلی نهادهای مرتبط با سلامت، حمایت از سلامت روان جامعه است. در عصری که اطلاعات به سرعت منتقل میشوند، مسئولیت نهادهایی مانند نظام پزشکی و وزارت بهداشت این است که فضا را آرام کنند و پدیدهها را در محیطی منطقی بررسی و تحلیل کنند. نگاه آنها باید پیشگیرانه باشد، اما متأسفانه در نظام سلامت فعلی، نگاه درمانمحور غالب است
وی با اشاره به تأثیرات منفی دامن زدن به فضای رعب و وحشت در جامعه گفت: ایجاد فضای ترس و مطرح کردن خشونت علیه پزشکان، خود عاملی برای آسیب به سلامت روان جامعه است. صحبت از خشونت و دامن زدن به آن، خود خشونتآفرین است و نباید چنین مسائلی تشدید شود.
وحدانینیا همچنین از رویکرد امنیتیسازی مسائل انتقاد کرد و گفت: راهکار درست، امنیتزدایی از موضوعات است. امنیتی کردن مشکلات نه تنها راهحل نیست، بلکه توسعه و اصلاح نظام سلامت از مسیر کاهش امنیتیسازی میگذرد. اینکه بخواهیم مثلاً پلیس بیمارستانها ایجاد کنیم یا مسائل را امنیتیتر کنیم، راه به جایی نمیبرد.بخش مهمی از پیشگیری مربوط به سیستم سلامت است. باید در روابط بین کادر درمان و بیماران، پزشکان و سایر کارکنان نظام سلامت نظم و تغییراتی ایجاد شود. همچنین نهاد تنظیم مقررات نظام سلامت، مانند نظام پزشکی، باید به جایگاه واقعی خود بازگردد و تحت تأثیر بازیهای صنفی نباشد.
وحدانینیا همچنین بر اهمیت اعتماد عمومی به رویههای قضائی در حوزه سلامت تأکید کرد و گفت: مردم باید احساس بیطرفی در رسیدگی به شکایات داشته باشند. در حال حاضر، این حس وجود ندارد. افراد میگویند که اگر بخواهند از خدمات نظام سلامت یا پزشکان شکایت کنند، باید به نهادی شکایت کنند که نماینده صنف پزشکان است. این مسئله اعتماد مردم را کاهش میدهد.
لزوم مدیریت حرفهای بحرانها در بیمارستانها
حضور پلیس در بیمارستانها بیشتر به دامن زدن به خشونت کمک میکند
وحدانینیا به موضوع استقرار پلیس در بیمارستانها و تأثیر آن بر خشونتهای موجود در بخشهای اورژانس پرداخت و گفت: حضور پلیس در بیمارستانها ممکن است تأثیر منفی داشته باشد. پلیس بیمارستان مستقر باشد؟ این یعنی چه؟ به نظر شما این اقدام تأثیر خاصی بر امنیت دارد؟ من فکر میکنم این بیشتر به دامن زدن به خشونت کمک میکند. در شرایط بحرانی، هرچقدر جو امنیتی را سنگینتر کنید، تأثیر منفیتری بر روی بخش اورژانس بیمارستان که خدمات بحرانی ارائه میدهد، خواهد گذاشت. در شرایط بحرانی، هر دو طرف درگیر وضعیت دشوار هستند و در این شرایط، حضور پلیس چه کمکی میتواند بکند؟ مسئولین بیمارستان باید در چنین شرایطی بیشتر به دنبال آرامش و کاهش تنشها باشند تا استفاده از تدابیر امنیتی سنگین.
وحدانینیا همچنین در خصوص نقش مسئولین در پیگیری شکایات پزشکی اظهار داشت: انتظار از کسانی که در سطح علمی و فرهنگی بالایی قرار دارند، این است که به جای اتکا صرف به روندهای اداری و قضائی، تلاش کنند تا در موقعیتهای بحرانی رضایت فرد ناراضی را جلب کنند. در بسیاری از موارد، مسئولین باید وارد تعامل با بیمار یا همراهان آن شوند تا مشکلات بدون نیاز به اقدامات قضائی و قانونی حل شود. در کمیسیونهای پزشکی که برای بررسی پروندهها تشکیل میشود، اعضای آنکه همگی پزشک هستند، نباید درباره پروندههایی که ممکن است خودشان درگیر آن باشند، تصمیم بگیرند. این نوع سیستم باعث ایجاد تعارض منافع میشود که باید اصلاح شود. قاضی باید بیطرف باشد و در این زمینه باید توجه بیشتری به مشکلات موجود در نظام قضائی شود
وی همچنین با اشاره به اهمیت برخورد اخلاقی و حرفهای با بیمار و خانوادههای آنان بیان کرد: مسئولین کادر درمان باید حداکثر تلاش خود را بکنند که رضایت بیمار و خانوادهاش جلب شود و آنها به جایی نرسند که در شرایط بحرانی دست به خشونت بزنند. در این شرایط، مسئولیت اخلاقی و حرفهای ایجاب میکند که بیمار و همراهان او با نهایت احترام و توجه رسیدگی شوند.خشونتهایی که در شرایط بحرانی رخ میدهد، به صورت طبیعی همیشه وجود داشته است. در بخشهای اورژانس شاهد چنین مشکلاتی بودیم، اما کادر درمان باید آمادگی لازم را برای مدیریت این بحرانها داشته باشد و فضای بیمارستان را از خشونت دور نگه دارد.