کد خبر: ۳۴۳۸۰۹
تاریخ انتشار: ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۰ - ۱۲:۵۶
«یک روز هم خانه نماندم، هیچی هم نشد. هم کافه‌ام را رفتم، هم مهمانی. نمی‌شود که آدم خودش را در خانه حبس کند.» دختر جوان با افتخار این حرف‌ها را می‌زند و حاضران با تردید نگاهش می‌کنند. زنی که نزدیک به او ایستاده خودش را کمی جمع می‌کند. معلوم است معذب شده چون مدام ماسکش را روی صورتش چفت می‌کند و تلاش دارد تا وسایلی را که خریده، هر چه زودتر حساب کند و از فروشگاه خارج شود. دختر که معلوم است از مشتری‌های قدیمی فروشگاه لوازم آرایشی، بهداشتی است بی‌توجه به نگرانی زن و نگاه‌های تردیدآمیز دیگر مشتریان، دوباره شروع می‌کند با آب و تاب تعریف کردن: «یک بار رفتم یک کافه و تا ماسکم را درآوردم شروع کردم سرفه‌کردن. قیافه‌های کارکنان کافه دیدنی بود. حسابی ترسیده بودند. بلند گفتم نگران نباشید، یک کم کرونا دارم. خندیدند و باورشان نشد اما واقعا آن موقع کرونا داشتم. زن دیگری عصبی می‌شود. تقریباً سر صندوقدار داد می‌زند: «خانم زودتر حساب کنید دیگه، من کار دارم.» دختر صندوقدار که اتفاقاً به نظر می‌رسد با دختر جوان رابطه صمیمانه‌تری دارد، در حالی که هنوز لبخند ناشی از خاطره دختر از روی لبش محو نشده، آرام از زیر ماسک نجوا می‌کند: «الان خانم. همین‌هاست؟» کار زن راه می‌افتد و او بلافاصله فروشگاه را ترک می‌کند. یکی، دو نفر دیگر که شاهد این هنرنمایی بودند، ترجیح می‌دهند بدون آن که خرید کنند از مغازه خارج شوند. من هم از فروشگاه خارج می‌شوم چون نمی‌دانم الان که دختر دارد این حرف‌ها را می‌زند، کرونا دارد یا نه. بالاخره احتیاط شرط عقل است.

ملاقات با چنین آدم‌هایی به نظر عجیب می‌رسد. مگر ممکن است آدم عاقل مبتلا به کرونا شده باشد و بی‌خیال برای خودش قرنطینه را بشکند و بیرون برود؟! اگر کسی را مریض کند چه؟ اصلا مگر می‌شود تضمین داد که به کسی آسیبی نمی‌رسد؟ حالا گیرم که کرونای سبک گرفته باشی و حال عمومیت هم خوب باشد، آیا اگر کسی را مبتلا کنی، مطمئن خواهی بود او هم همین قدر سبک کرونا بگیرد و عین خیالش نباشد؟ چه کسی گفته ویروس در بدن همه یک جور عمل می‌کند؟ این هم از آن حرف‌هایی است که آدم نباید جدی بگیرد؛ این که مثلاً اگر من خفیف گرفته‌ام، کسی که از من می‌گیرد هم خفیف می‌گیرد و طوریش نمی‌شود. نمونه‌هایی که این ادعا را رد کنند زیادند. نمونه‌اش زن و شوهر جوانی که هر دو با هم مبتلا شدند اما مرد سرپایی خوب شد و زن بعد از چند روز بستری در بیمارستان تسلیم مرگ شد.

با این احوال کم نیستند کسانی که حتی با این که برایشان مسجل شده که ابتلا به کرونا دارند، بدون این که به فکر دیگران باشند قرنطینه را می‌شکنند و روال عادی زندگی را پیش می‌گیرند.

«اگر آدم بگوید کسی مجبور است با وجود ابتلا به کرونا بیرون برود، باز می‌شود یک جورهایی درکش کرد. مثلاً اگر کسی را ندارد که دنبال کارهایش برود یا مجبور است سر کارش باشد چون اگر نرود کارش را از دست می‌دهد. البته باز هم توجیه‌پذیر نیست ولی بیشتر می‌شود با آن همدلی کرد تا کسی که با وجود مثبت‌بودن کرونایش برای امور غیر ضروری و حتی تفریحی از خانه خارج می‌شود.»

مرد این را می‌گوید و ادامه می‌دهد: «ما خودمان یک همسایه داریم که زن و شوهر و پسر ۱۳ ساله‌شان هر سه چند روز قبل از عید به کرونا مبتلا شده بودند. اتفاقاً تا جواب تست‌شان مثبت شد در کانال تلگرامی ساختمان اعلام کردند تا همسایه‌ها بیشتر مراعات کنند. همان موقع به وجدان و شعورشان آفرین گفتم اما در کمال تعجب دیدم روز دوم عید سوار ماشین‌شان شده و راهی سفر شدند. اصلا باورم نمی‌شد چنین کاری کردند. گفتم شاید سفر نرفته باشند. آن قدر این موضوع گیجم کرده بود که از همسرم خواستم به بهانه احوالپرسی با خانم همسایه تماس بگیرد و او هم همین کار را کرد. در کمال تعجب به همسرم گفته بود، داریم می‌رویم شمال که حال و هوایمان کمی عوض شود. پسرم هم خیلی توی خانه حوصله‌اش سر رفته بود. بالاخره عید است دیگر. همسرم آن قدر عصبانی شده بود که نمی‌توانست چیزی بگوید. فقط پرسید خب مگر شما کرونا نداشتید و زن بنا را گذاشته بود به خنده و شوخی که ای بابا اصلا کرونا کرونا که می‌گویند چیزی نیست. حالا خودتان می‌گیرید و می‌فهمید که شوخی است.»

برای همه اما شوخی نیست. این را باید از کسانی پرسید که روز و شب‌های سخت و جانفرسا را با بیماری سپری کرده‌اند یا دل‌نگران جان عزیزی بوده‌اند که گاهی بی‌آن‌که آخرین دیدار میسر شود او را با چشمان اشکبار بدرقه دیار باقی کرده‌اند و تنها اشک مانده و حسرت.

«به نظرم اگر آدم بداند کرونا دارد و در قرنطینه نماند و آزادانه برای خودش هر جا که می‌خواهد برود، هیچ فرقی با قاتل ندارد. از کجا می‌دانید یک فرد مسن یا کسی با بیماری زمینه‌ای در مواجهه با شما کرونا نمی‌گیرد و جانش را از دست نمی‌دهد؟ اصلا مگر همه که به خاطر کرونا جان‌شان را از دست داده‌اند، مسن بوده یا بیماری زمینه‌ای داشته‌اند؟! آیا می‌توانید در صورت نقش‌داشتن در ابتلای کسی که جانش را از دست می‌دهد، خودتان را ببخشید؟ صرف این که معلوم نمی‌شود آن فرد از شما گرفته یا نه، مسئولیت را از گردن‌تان برنمی‌دارد.»

کسی که این‌ها را می‌گوید زن جوانی است که به تازگی دایی‌اش را بر اثر ابتلا به کرونا از دست داده است: «دایی من از دخترش گرفت. یکی از دخترهایش عید با علائم بلند شده بود و رفته بود شهرستان پیش پدر و مادرش. بقیه خواهر و برادرها نرفته بودند اما این اصرار داشته که حتما برود. قبلش هم در یک مهمانی شرکت کرده بوده و انگار از همان جا مبتلا شده و به روی خودش هم نیاورده بود. می‌ترسید سفر عیدش خراب شود. هی سرفه و عطسه می‌کرده و می‌گفته سرما خوردم و حساسیت است. شوهرش بعدا لو داد که چند بار گفته برویم تست بدهیم و همسرش قبول نکرده. من آن قدر سر این قضیه ناراحتم که می‌گویم از قصد تست نداده چون مطمئن بوده مثبت می‌شود. این دختر دایی‌ام عاشق این است که برود شهرستان خانه پدر و مادرش و بخورد و بخوابد. ببخشید که این جور می‌گویم چون خیلی عصبانی‌ام. حتی دلم نمی‌خواست به او تسلیت بگویم چون به نظرم کاملا در مرگ پدرش مقصر است. اگر آدم یک درصد هم احتمال بدهد بیمار است، باید خودش را قرنطینه کند چه برسد به این که علائم به این واضحی داشته باشد. واقعا یک مسافرت رفتن این قدر ارزش دارد؟ چطور می‌تواند خودش را ببخشد؟»

حالا اینها به کنار، آشنایی تعریف می‌کرد کسی را سراغ دارد که با وجود مثبت‌شدن تست کرونا، بدون این که خیلی هم رعایت کند و درست و حسابی ماسک بزند، بیرون می‌رفته و توجیهش هم این بوده که حالا که من گرفته‌ام بگذار دیگران هم بگیرند. آدم این چیزها را که می‌شنود، داغ می‌کند. هی از خودش می‌پرسد مگر می‌شود این قدر بی‌وجدان بود؟ نمی‌دانم اصلا چه اسمی می‌توان روی چنین آدمی گذاشت؟ موقع ادعاکردن که می‌رسد همگی با فرهنگ و کمالاتیم، درباره همه چیز هم صاحب‌نظریم اما گاهی این جور جاها خوب خودمان را نشان می‌دهیم و ثابت می‌کنیم که خودخواهی آدمیزاد انتها ندارد.»




































































 روزنامه ایران
نام:
ایمیل:
* نظر: