کد خبر: ۳۱۷۶۳۴
تاریخ انتشار: ۱۱ خرداد ۱۳۹۹ - ۱۴:۴۳
یک عکاس از تجربه خود در مدت اوج شیوع ویروس کرونا می‌گوید و صحبت خود را اینگونه آغاز می‌کند: «عکاسان حوزه مستند و مطبوعات به دلیل ماهیت کارشان با موضوعات اجتماعی درگیر هستند. اصولا زمانی که واقعه مهمی در کشور و حتی خارج از کشور رخ می‌دهد، به طبع کارمان رغبت داریم که از آن اتفاق عکس بگیریم، اطلاعات تصویری آن را به مردم نشان دهیم و در کنار آن مباحث اطلاع‌رسانی خبری را رصد کنیم.»
به گزارش ملیت به نقل از  ایسنا، پیشتر در مصاحبه‌هایمان با عکاسان، درباره نحوه واکنش دادن هنرمندان به بحران و خلق اثر صحبت شد که کورش ادیم معتقد بود لزومی بر واکنش فوری و سریع هنرمند نسبت به واقعه پیش آمده وجود ندارد و اگر قرار بر خلق اثری در آن رابطه است، چه بهتر که در یک بازه زمانی نسبتا طولانی صورت بگیرد.

ولی عکاسی خبری یا حتی مستند رویکردی نسبتا متفاوت با عکاسی هنری دارد و برای ثبت وقایع و آگاه‌سازی، با توجه به وظیفه عکاسان این حوزه نیاز به عکس‌العمل فوری است.

در همین راستا خبرنگار ایسنا با یکی از عکاسان مستند که در این مدت تصاویر بسیاری از شیوع این بیماری در استان مازندران به عنوان یکی از مراکز اصلی به ثبت رسانده است، صحبتی داشته است.

این عکاس که محمد رضایی نام دارد در راستای جملات بالا ادامه می‌دهد: عکاسان حوزه مستند و مطبوعات به دلیل ماهیت کارشان با موضوعات اجتماعی درگیر هستند. اصولا زمانی که واقعه مهمی در کشور و حتی خارج از کشور رخ می‌دهد، به طبع کارمان رغبت داریم که از آن اتفاق عکس بگیریم، اطلاعات تصویری آن را به مردم نشان دهیم و در کنار آن مباحث اطلاع‌رسانی خبری را رصد کنیم.

او اضافه می‌کند: پس از شیوع بیماری کرونا در دنیا و رسیدن آن به ایران در بهمن ماه، احساس کردم که یک اتفاق عادی نیست. با توجه به تجربه‌های قبلی‌ خود، به فرمانداری استان مراجعه کردم و به آنها پیشنهاد تأسیس یک قرارگاه رسانه‌ای بحران را دادم ولی در نهایت اجازه فعالیت داده نشد.

رضایی تصریح می‌کند: پس از آن به علوم پزشکی رفتم، خودم را معرفی کردم و از آنها مجوز فعالیت خواستم. به آنها توضیح دادم که قبلا در موقعیت‌های مختلف بحران بوده‌ام و خون ما عکاسان سرخ‌تر از پرستاران و پزشکان نیست، آنها خدمت می‌کنند، ما عکاسان هم باید اطلاع‌رسانی کنیم و از طرفی آینده به این اسناد نیاز دارد. ولی آنجا نیز جلوی مرا گرفتند و توجیه کردند که «احتمالا می‌خواهی عکس‌هایت را به خبرگزاری‌های خارجی بدهی به همین دلیل به شما اعتماد نداریم.»

دوربینم را به دست گرفتم و به شهر رفتم

«دیدم که واقعا نمی‌توان کار جدی سازماندهی شده انجام داد، پس دوربینم را به دست گرفتم و به شهر رفتم. تجربه‌های اولیه من از عکس‌العمل و بازخورد مردم نسبت به یکدیگر بود؛ زیرا به عنوان نمونه برای اولین بار بود که اگر در خیابان قدم می‌زدی آدم‌های ماسک به صورتی را می‌دیدی که آنها نمی‌شناختی، حتی اگر آشنا بودند. افراد می‌ترسیدند سوار تاکسی شوند و یا در صف نانوایی بایستند. بیشتر سعی کردم فضای مبهم و ناشناخته، ابهام انسان‌ها نسبت به یکدیگر، چهره جدیدی که پیدا کرده بودند و توهمی که نسبت به ناقل بودن یکدیگر دارند را به تصویر بکشم. در نهایت از این فضاها مجموعه‌ای به نام «خارج از فوکوس» به تصویر کشیده شد. »

این عکاس همچنین به دیگر فعالیت‌های خود در ایام اوج شیوع کرونا می‌پردازد و می‌گوید: سعی کردم با همکارانم هماهنگ و در ارتباط باشم که برای این کار از اینستاگرام استفاده کردم و از طریق استوری‌ها شروع به اطلاع‌رسانی کردم. همراه با دوستان عکاسم در محله کوی آزادی شهر ساری جمع شدیم و مسئولیت بهداشت هر کوچه و سلامت افراد را بین یکدیگر تقسیم کردیم، به گونه‌ای که هر کدام هر شب و صبح دستگیره درها و آیفون‌ها را ضد عفونی می‌کردیم. در طول هشت روز اولیه، مردم پس از کمبود ماسک و مواد ضد عفونی، نسبت به فوتی‌های کرونا و جانباختگان آن حساس شدند.

نمونه‌ای از عکس‌های رضایی

او ادامه داد: سعی کردم گروه‌هایی را در بیمارستان‌ها که مسئول دفن جانباختگان بودند، پیدا کنم تا تصاویری را از این بخش به ثبت برسانم ولی طبیعتا به من مجوز داده نشد. اما با یک سری گروه جهادی آشنا شدم که کار غسل و دفن جانباختگان را برعهده گرفته بودند. در خلال این داستان‌ها، به صورت خفیف درگیر بیماری کرونا شدم که بعد از چند روز حالم بهتر شد؛ به همین دلیل روزهای اول تدفین جانباختگان را نبودم. پس از آن به همکارانم اطلاع دادم که جایی به من مجوز نمی‌دهد و تنها مجوز من اعتماد آنها است. خوشبختانه با چند روحانی و جهادی برخورد داشتم که پذیرفتند همراهشان باشم. در تمام این مدت علوم پزشکی از فعالیت ما خبر نداشت وگرنه جلوی فعالیتمان را می‌گرفتند.

رضایی اضافه می‌کند: تا مدتی درگیر مراسم‌های تغسیل و تدفین بودم و پس از آن، شهرها و روستاهای مختلف استان را سفر کردم که خروجی آن در خبرگزاری فارس و اینستاگرام منتشر شد. البته من از سال ۹۱ فعالیت مطبوعاتی خود را کنار گذاشته بودم و درگیر کار مستندسازی در تلویزیون شدم.

پس از این اتفاقات بود که به همراه عباس کوثری مجوز ورود به یک بیمارستان را در قائمشهر گرفتیم.

جانباختگانی که غریبانه دفن می‌شدند

او به دفن جانباختگان کرونا تحت تاثیر تبلیغات رسانه‌ای می‌پردازد و می‌گوید: در آن زمان من و خیلی از همکارانم تصمیم گرفتیم وقتی به ما اجازه عکاسی ندادند، به عنوان نیروی داوطلب به کمک پرستاران برویم. خیلی از مردم عادی و حتی پرستاران و پزشکانی که بازنشسته شده بودند و یا تخصص دیگری داشتند برای کمک به کادر بیمارستان آمدند. ولی جایی که کار زمین مانده بود و کسی جرأت نمی‌کرد به سمت آن برود، مراسم دفن اموات بود و گاهی از اینکه شبانه و غریبانه اجساد را دفن می‌کردند، قلب آدم به درد می‌آمد.

این عکاس اضافه می‌کند: از طرفی برای مردم دغدغه شده بود که امواتشان چگونه دفن می‌شود؟ ولی در آن زمان از آنجا که آزمایش‌های دقیق روی این ویروس صورت نگرفته بود، سازمان بهداشت جهانی ابراز نگرانی کرده بود که مردگان موارد خیلی جدی انتقال ویروس هستند؛ به همین دلیل اموات بدون سر و صدا و حتی شبانه دفن می‌شدند. از طرفی برخی از رسانه‌های خارجی بیان می‌کردند که در این شرایط سخت که پزشکان و پرستاران جان خود را کف دستشان گذاشته‌اند، روحانیون از ترس جانشان در خانه مانده‌اند.

رضایی تصریح می‌کند: به همین دلیل احساس کردم باید به گونه‌ای اطلاع‌رسانی کنم که از بین روحانیون افرادی هستند که برای بهتر انجام شدن مراسم دفن و غسل اموات تلاش می‌کنند. از طرف دیگر با پرس و جو از مسوولان کفن و دفن بیماران کرونایی متوجه شدم که هیچ کس از طریق این کار به بیماری مبتلا نشده بود، گرچه که بسیار روی این بخش مانور داده می‌شد. در نهایت می‌خواستم با عکس‌هایم این امر را هم بیان کنم که با حضور تعدادی از اعضای خانواده فرد جانباخته و رعایت فاصله، برایشان اتفاقی نخواهد افتاد.

مشاهده مراسم خاکسپای از تلگرام

او در این زمینه نمونه‌ای را عنوان می‌کند و می‌گوید: به یاد دارم مادر مرد ۵۰ ساله‌ای را برای تدفین برده بودیم که از ما خواست از مراسم تدفین مادرش فیلم بگیریم و برایش بفرستیم تا خانواده‌اش ویدیو تدفین را از طریق تلگرام تماشا کنند. در آن مراسم تنها آن مرد حضور داشت که او هم در فاصله ۵۰ متری ایستاده بود. البته در نهایت سازمان بهداشت جهانی بیانیه صادر کرد که جانباختگان بیماری از لحاظ انتقال آن مشکلی ندارند.

کرونا یک بحران واقعی بود

«این بیماری چه تأثیری در کار عکاسی و روحیه شما داشت؟» پاسخ می‌دهد: این ویروس در وهله اول زندگی ما را تحت‌الشعاع قرار داد. تفاوت کرونا با دیگر بحران‌ها برای من، این بود که در شرایط دیگر حتی درگیری‌های منطقه، خانواده همانند این بار نگران نبودند؛ زیرا مدام سفارش می‌کردند که به جاهای امن بروم و هوای خودم را داشته باشم. ولی حتی اگر سفارش آنها را قبول می‌کردم و می‌رفتم، بازگشت من به خانه با تردید بود؛ چون خانواده نگران بودند آنها را بیمار کنم و به من به چشم ناقل نگاه می‌کردند. این امر به لحاظ روحی و روانی تأثیر نامطلوبی روی من می‌گذاشت و وجدانم درگیر شده بود که نکند ناقل باشم و دیگران را بیمار کنم، به همین سبب به مدت ۲۰ روز خانه جداگانه‌ای اجاره کردم و خودم را قطنطینه کردم.

او ادامه می‌دهد: ولی شم عکاسی مستند اجتماعی و تا حدودی عکاسی خبری اجازه نمی‌داد که بیخیال عکاسی کردن از آن وضعیت شوم. نکته جالب دیگر این بود که به شدت حتی از سمت دوستان عکاس و خبرنگارم، به من توصیه می‌شد که برای عکاسی نروم. درصورتی که معتقد بودم عکاسی از سیل و زلزله کار خیلی سختی نیست و نمی‌توان همانند ویروس کرونا نام آنها را بحران گذاشت؛ زیرا بحران زمانی است که همه جامعه را درگیر کند، نه مانند زلزله که یک منطقه و قشر خاص را درگیر می‌کند. از طرفی عکاسی کردن از زلزله یا سیل متعلق به زمانی است که اتفاق صورت گرفته است و ما تنها نتیجه را به تصویر می‌کشیم. ولی کرونا تمام اقشار جامعه را درگیر کرده بود و عکاسی از آن در دل ماجرا شکل می‌گرفت و خود عکاس می‌توانست بخشی از ماجرا باشد.

با رسانه می‌توان بحران را مدیریت کرد

در بخش پایانی از رضایی سوال می‌کنیم که اهمیت عکاسی خبری در چنین مواقع تا چه حد است؟ می‌گوید: برای بررسی چنین موضوعی باید به طیف مخاطبانی که درگیر این ماجرا شده‌اند، توجه کرد. چند نفر در دنیا به کرونا مبتلا شدند؟ کل جمعیت جهان چقدر است؟ چند نفر درگیر کرونا شدند؟ عامل درگیری جهان با کرونا چیزی جز رسانه نبود. شاید مثلا در محله ما تنها دو نفر به کرونا مبتلا شده باشند اما تمام محل درگیر این بیماری شدند؛ چون قبل از اینکه کرونا وارد خانواده‌ها یا جسم ما شود، از طریق رسانه وارد روح و روان جامعه شده بود.

او ادامه می‌دهد: رسانه امروز می‌تواند کاری را انجام دهد که در مرحله مدیریت بحران شاید صد قدم از آن عقب بمانیم. رسانه است که می‌تواند بحران را مدیریت کند؛ زیرا دنیا دیگر نوین شده و هر کس یک موبایل در دست دارد و می‌تواند از همه اخبار آگاه شود. دیگر مانند قدیم نیست که ساعت ۹ شب پای اخبار بنشینند و هر چه می‌گوید را باور کنند. اکنون رسانه‌های قدیمی به دنبال این هستند که ببینند رسانه نوین چه چیزی را تولید می‌کند تا آن را به عنوان خبر اصلی خود منتشر کنند.

این عکاس اضافه می‌کند: یکی از معضلات و مشکلات تلویزیون در این مدت این بود که شایعات را پوشش می‌داد؛ مثلا ۲۰:۳۰ هر شب از راست و دروغ بودن شایعات مختلف گزارش تهیه می‌کرد. مدیریت درست این است که شرایط را به درستی بشناسیم و به دنبال کنترل آن از طریق رسانه باشیم، نه اینکه مدام به آمار کشته‌ها و مبتلایان بپردازیم؛ چون بار روانی به شدت مخربی خواهد داشت؛ مثلا من یکی از دوستانم را دیدم که گفت پسر عمویش بر اثر کرونا فوت کرده و سپس توضیح داد که پسر عمویش کمر درد داشته و مدام از مسکن قوی برای تسکین خود استفاده می‌کرده و از آنجا که اعلام شده بود درد عضلانی یکی از علائم بیماری کرونا است، از ترس اینکه نکند درد او بیشتر شود به درمانگاه می‌رود و مسکن دیگری تزریق می‌کند. البته گویا مقداری کرونا خفیف هم داشته و وقتی به خانه بازمی‌گردد از پا می‌افتد. استرس این فرد باعث شد که بی مهابا به درمانگاه برود و با تزریق مسکن بدنش ضعیف شود و از بین برود.

او تصریح می‌کند: افراد زیادی در این مدت از ترس سکته کردند یا با مراجعه غیرضروری به بیمارستان کرونا گرفتند. اینها نکاتی بودند که رسانه‌ها می‌توانستند در این مدت با پرداختن به آنها این اپیدمی را کنترل کنند و نتیجه بهتری به دست بیاورند که از آن غافل ماندند.


نام:
ایمیل:
* نظر:
جدیدترین اخبار
پربیننده ترین