کد خبر: ۲۶۸۹۲۴
تاریخ انتشار: ۳۰ بهمن ۱۳۹۷ - ۱۳:۳۹
رامبد جوان: گرفتار باور به «قانون مورفی» شده‌ایم
۲۴ بهمن ۱۳۹۷ - ۱۰:۰۵
رامبد جوان نویسنده و کارگردان فیلم سینمایی «قانون مورفی» معتقد است که باور به این قانون در میان جامعه ایرانی فراگیر شده و فیلمش را در نقد چنین نگاهی ساخته است.
 
 صریح است و از چالش استقبال می‌کند؛ همین ویژگی هم باعث می‌شود تا حتی اگر نظری مخالفش داشته باشید، از گفتگو با او لذت ببرید.
رامبد جوان پس از اجرای نزدیک به ۷۲۰ قسمت از برنامه تلویزیونی «خندوانه»، هنوز دل در گرو سینما و جذابیت‌های فنی و محتوایی آن دارد و در راستای همین دل‌بستگی هم هر از گاهی ردای کارگردانی بر تن کرده و فیلمی را روانه پرده سینماها می‌کند.
«قانون مورفی» عنوان تازه‌ترین تجربه سینمایی رامبد جوان است که در هفته‌های منتهی به برگزاری جشنواره فیلم فجر به صورت رسمی وارد چرخه اکران سینماها شد. گرمای استقبال از آن تا حدودی متأثر از تب و تاب برگزاری جشنواره، چند روزی فروکش کرد و طبیعتا پس از پایان برگزاری این رویداد باردیگر شانس خود را برای فتح گیشه به آزمون خواهد گذاشت.
صبح روز برگزاری افتتاحیه سی‌وهفتمین جشنواره فیلم فجر، رامبد جوان مهمان خبرگزاری مهر شد تا به بهانه اکران تازه‌ترین فیلمش در سینماها که نقدهایی هم به آن داشتیم، گفتگویی صریح با او داشته باشیم. همزمانی گفتگو با تب و تاب جشنواره فجر و طرح این شائبه که «قانون مورفی» (مانند برخی فیلم‌های کمدی دیگر) از سر اعتراض راهی ویترین فجر نشده و مستقیم روی پرده سینماها رفته است، سبب شد که کمی خارج از فضای فیلم گفتگوی خود را آغاز کنیم.
بخش نخست گفتگو با رامبد جوان درباره جشنواره فیلم فجر و البته فیلم سینمایی «قانون مورفی» را در ادامه می‌خوانید؛
* این گفتگو آن‌قدر مماس با روزهای برگزاری جشنواره فجر است که نمی‌توان آن را از جایی غیر از «فجر» شروع کرد؛ «قانون مورفی» را چرا به جشنواره نفرستادید؟
جشنواره فیلم فجر و یا حتی خیلی جشنواره‌های سینمایی دیگر، اصولاً فیلم کمدی را خیلی جدی نمی‌گیرند. خیلی کم پیش می‌آید که جدی بگیرند. از طرف دیگر وقتی ما سه فیلم را پشت سر هم تهیه کردیم و واقعاً هم از هیچ وام و حمایتی برای تأمین بودجه آن‌ها استفاده نکردیم، از جایی به بعد مجبور به جذب شریک شدیم. عمده پولمان هم صرف «قانون مورفی» شد. حساب‌وکتاب کردیم اگر این فیلم هم بخواهد منتظر جشنواره بماند، اکرانش احتمالاً به سال بعد می‌افتد و خیلی زمان می‌برد تا پولمان برگردد.
در همین شرایط تصمیم گرفتیم «قانون مورفی» را اکران کنیم و فیلم «طلا» ساخته پرویز شهبازی که برای حضور در جشنواره فیلم مناسب‌تری بود را به «فجر» ارائه کردیم. برای فیلم «زیر نظر» مجید صالحی هم احتمالاً برای اکران تابستان سال آینده برنامه‌ریزی کنیم.
* نکته‌ای که درباره توجه نکردن جشنواره‌های سینمایی به فیلم‌های کمدی به آن اشاره می‌کنید، ریشه‌اش چیست؟
جشنواره‌های بزرگ اصولاً فیلم‌های کمدی را کمتر تحویل می‌گیرند و از نظر من واقعاً این نگاه، نگاه درستی نیست. البته هستند فیلم‌های کمدی‌ای که ساختار ویژه‌تر و قصه خاص‌تری داشته‌اند و در جشنواره‌ها هم دیده شده‌اند. این طور نیست که مطلقاً بی‌توجهی باشد...
* مانند کارهای زنده‌یاد یدالله صمدی در جشنواره فجر که با «آپارتمان شماره ۱۳» توانست حتی سیمرغ بهترین فیلم را دریافت کند.
بله. حتماً بازهم این اتفاق در جشنواره فجر رخ داده است. مثل فیلم «ورود آقایان ممنوع» که برای اولین بار بازیگر زنش برای یک فیلم کمدی سیمرغ بهترین بازیگری را گرفت. پس نمی‌توان گفت که مطلقاً نسبت به فیلم‌های کمدی بی‌توجهی می‌شود. درباره «قانون مورفی» هم همان‌طور که اشاره کردم بیشتر حساب‌وکتاب‌های مالی در این زمینه دخیل بود.
* پس این تصمیم ارتباطی با برخی فضاسازی‌ها درباره «قهر سینماگران از فجر» ندارد!
قطعاً نه. اگر این‌طور بود که فیلم «طلا» را هم نمی‌دادیم.
میزان دل‌بستگی‌ام به فجر به‌ آن صورت هم نیست؛ مثلاً فیلم «نگار» در ۹ رشته کاندیدای سیمرغ شد اما فقط یک جایزه در اختتامیه گرفت. در لحظه اعلام اسامی حتماً پر از هیجان بودم اما بعد از پایان اختتامیه همه چیز تمام می‌شود و این‌طور نیست که مدام بخواهم حسرت بخورم و ای‌کاش بگویم
* پس از موضع‌گیری ابوالحسن داوودی درباره ارائه نکردن «هزارپا» به جشنواره در سال قبل و صحبت‌های امسال کمال تبریزی درباره حواشی حضور «مارموز» در جشنواره جهانی فجر این تصور کمی ضریب گرفته است...
بالاخره در زمینه شرایط اکران و شرایط ممیزی فیلم‌ها، مجموعه عواملی دخیل است که باید مدنظر داشته باشیم. وقتی جشنواره‌ای در مختصات فجر برگزاری می‌شود، طبیعتاً همه نهادها، ارگان‌ها، سازمان‌ها و متولیان فرهنگی نسبت به ویترین آن حساس می‌شوند. در این شرایط طبیعتی است که احتمال اینکه یک فیلم دچار حاشیه‌هایی بشود، بالا می‌رود در صورتی که در فرآیند ورود یک فیلم به چرخه اکران عمومی، این حساسیت‌ها به‌مراتب کمتر است. فارغ از این موارد اما مشخصاً درباره سه فیلمی که داشتیم برنامه‌مان همین بود که «طلا» به جشنواره برود و «قانون مورفی» و «زیرنظر» به جهت فضای مفرح آماده اکران شوند...
* البته فیلم «زیر نظر» مجید صالحی را به جشنواره ارائه کردید و پذیرفته نشد؛ درست است؟
تقریباً بله. نکته این بود که هم نمی‌خواستیم هر سه فیلم در جشنواره باشند و هم نمی‌خواستیم این شائبه به‌وجود بیاید که از فجر کنار کشیده‌ایم.
* رامبد جوان هم‌زمان با برگزاری جشنواره فیلم فجر چه حس و حالی دارد؛ هنوز به‌عنوان یک سینماگر برگزاری این رویداد برای شما موضوعیت ویژه‌ای دارد؟
من همیشه نسبت به همه جشنواره‌های سینمایی حس خوبی داشته و دارم. همواره هم برایم مهم بوده فیلمی بسازم که در جشنواره حضور داشته باشد. البته اصولاً میزان دل‌بستگی‌ام به جشنواره به‌ آن صورت هم نیست. مثلاً فیلم «نگار» در ۹ رشته کاندیدای سیمرغ شد اما فقط یک جایزه در اختتامیه گرفت. در لحظه اعلام اسامی حتماً پر از هیجان بودم که اگر این‌طور نبود اصلاً شرکت نمی‌کردم. اما بعد از پایان اختتامیه همه چیز تمام می‌شود و این‌طور نیست که مدام بخواهم حسرت بخورم و ای‌کاش بگویم.
شخصاً کاری که خودم فکر می‌کنم درست است را انجام می‌دهم و خیلی اهل برنامه‌ریزی برای خوش‌آمد دیگران و مثلاً گرفتن سیمرغ نیستم. کمااینکه بلد هم نیستم که چه باید بکنم که موردتوجه داوران قرار بگیرد. همیشه آن‌طور که بلدم کار می‌کنم.
* این تأکید روی فردیت و نگاه شخصی اساساً در کارنامه شما مشهود است که نمونه بارز آن هم «خندوانه» است. اینکه در عین مشورت‌پذیری، به‌رغم ریسک بالا دست آخر براساس سلیقه و نظر نهایی خودتان حرکت می‌کنید. «قانون مورفی» هم برآمده از همین نگاه شخصی است؟
حتماً. اصولاً چیزی که درباره فیلم‌سازی دوست دارم، توجه به موضوعات تکنیکی است. به نظرم مباحث تکنیکی وجهی است که در سینمای ایران کمتر به آن توجه می‌شود اما به نظرم بسیار حائز اهمیت است. برایم مهم است که ابزار و ادوات مختلف سینمایی را مورد تجربه و مصرف قرار دهم. برای همین هم با بخش تکنیکی فیلم از صدابردار و فیلم‌بردار گرفته تا طراح گریم و جلوه‌های ویژه، جلسات بسیاری می‌گذارم و نگاه آن‌ها برایم اهمیت دارد.
یک بار با ارشا اقدسی صحبت می‌کردم که ای‌کاش روزی بتوانیم یک «بورن» از سری فیلم‌های پل گرین گرس با بازی مت دیمون را در ایران بسازیم! یک سوپراکشن رئال آن هم در سطح خیابان‌ها! حرفش را زیاده زده‌ایم اما نمی‌توان یکهو سراغ چنین فضایی رفت
برای ساخت «قانون مورفی» به‌خصوص سکانس‌های اکشن، ایده‌های بسیاری داشتیم. مثلاً برای صحنه چپ کردن وانت هندوانه در اوایل فیلم، خیلی بررسی کردیم که چطور می‌توانیم به‌صورت فیزیکال و در صحنه آن را بسازیم اما دیدیم شدنی نیست و سراغ ویژوال رفتیم...
* یعنی در پاسخ به سؤالم می‌گویید که «قانون مورفی» صرفاً به جهت پاسخ به این وسوسه‌های تکنیکی ساخته شده است؟
نه. منظورم اهمیت این وجه از کار در سینما است. کمااینکه تجربی کار کردن در سینما هم برایم بسیار حائز اهمیت است؛ اینکه کارهایی بکنم تا ببینم نتیجه چه می‌شود! البته نه به معنای شلنگ‌تخته انداختن، به معنای تجربه کردن موقعیت‌ها و کارهای نکرده. علاوه‌بر این‌ها «کمدی» هم همیشه برایم فضای بسیار جذابی بوده است. به‌خصوص که کمدی‌سازی بسیار سخت است و کشتی گرفتن با این سختی‌ها برایم لذت عجیبی به همراه دارد.
به این‌ها اضافه کنید که من عاشق «اکشن» هم هستم و به نظرم سینما خلق شده است برای دیدن و ساختن اکشن! (می‌خندد). فیلم اکشن را با تمام وجودم تماشا می‌کنم و از آنجا که این مدل از سینما را هم اصولاً در سینمای ایران نداریم، برایم جذاب بود که در این زمینه هم تجربه‌ای داشته باشم. حتی یک بار با ارشا اقدسی صحبت می‌کردم که ای‌کاش روزی بتوانیم یک «بورن» (از سری فیلم‌های پل گرین گرس با بازی مت دیمون) ایرانی بسازیم! یک سوپراکشن رئال آن هم در سطح خیابان‌ها! حرفش را زیاده زده‌ایم اما نمی‌توان یکهو سراغ چنین فضایی رفت. ابتدا باید چیزهایی را تست کنیم...
* مثل تجربه سکانس افتتاحیه «قانون مورفی» که از نظر سینمایی بسیار هم خوب از کار درآمده...
دقیقاً. در همان سکانس خیلی کارهای دیگر هم می‌خواستیم بکنیم که نشد. واقعاً اگر همه آن چیزی که در ذهنمان بود اجرایی می‌شد، ۲۰ دقیقه اول فیلم حیرت‌انگیز از کار در می‌آمد. البته همین الان هم سرپا و جان‌دار است و به‌جرئت آن را کم‌نقص می‌دانم اما اگر آنچه در ذهن داشتیم انجام می‌شد چیزی دیگری بود؛ ولی حیف که واقعاً نمی‌شد. معمولاً هم بعد از کلی تلاش به این نتیجه می‌رسیم که چرا در سینمای ایران اکشن ساخته نمی‌شود؟ چون بلد نیستیم، پولش را نداریم، امکانات نداریم و...
تصور کنید راندمان معقول برای تولید یک فیلم روزی ۱.۵ تا ۲ دقیقه است. برای سکانس اول «قانون مورفی» بعد از گذشت ۱۰ روز، منشی صحنه اعلام کرد ۳ دقیقه و نیم گرفته‌ایم! می‌دانید این یعنی چه؟ باید جایی کار را جمع می‌کردیم. همه این عوامل است که باعث می‌شود بگویم ای‌کاش به‌جای آنکه عده‌ای از منتقدان به «قانون مورفی» هجمه کردند، ای‌کاش این موارد آن دیده می‌شود.
اتفاقاً کارکردی که منتقد می‌تواند داشته باشد این است که حواس فعالان یک حوزه را به موضوع مشخصی از همان حوزه جلب کند. معتقدم شیوه‌ای که ما از نظر فنی و تولید در «قانون مورفی» تجربه کردیم باید به دانشجویان سینما آموزش داده شود. ما واقعاً روش‌هایی را خلق کردیم برای برخی صحنه‌ها. ارشا اقدسی تجربه کار در خارج از کشور را داشته و در مواردی پیشنهادهایی برای ساخت می‌داد اما به جهت نبود امکانات مجبور به خلق روش‌های تازه بودیم. این بسیار اهمیت دارد که یک تیم تولید از بخش خصوصی وقتی چنین تجربه‌ای را پشت‌سر می‌گذارد، بعد از آن درباره این تجربه با هم گفتگو کنیم تا ببینیم برای تجربه‌های بعد چه کارهای بهتری می‌توانیم انجام دهیم.
* قوانین «مورفی» به‌عنوان سوژه و ایده اولیه ساخت این فیلم، یک بار محتوایی هم دارد که می‌تواند تناسبی با نگاه شما با جامعه امروز داشته باشد. چه برداشتی از فضای امروز جامعه ایرانی شما را به سمت ساخت فیلمی مبتنی‌بر ایده «مورفی» انداخت؟
شخصاً معتقدم عملکرد ما روی نتیجه کارمان تأثیر مستقیم دارد. نمی‌شود مدام بگوییم هرگاه می‌خواهم فلان کار را بکنم، ‌ بهمان اتفاق می‌افتد پس من بد شانسم! ‌ بالاخره یک جای کار ایراد دارد و محاسبه غلطی رخ داده که نتایج کارهایمان درست نیست. مورفی می‌گوید اگر هنگام صبحانه، نانی که رویش کره مالیده‌ای روی زمین بیفتد، ‌ حتماً از سمت کره‌ای می‌افتد! خب من رامبد می‌گویم، قبول، این اتفاق رخ می‌دهد اما این یک قانون نیست. قانون باید همیشگی باشد. زمان‌هایی که نان از سمت دیگر روی زمین می‌افتد در یاد ما نمی‌ماند اما وقت‌هایی که از سمت کره‌ای افتاده خوب به خاطرمان مانده است. پس این مربوط به نگاه ما است که حکم صادر کنیم همیشه بدشانسیم یا نه.
کارکردی که منتقد می‌تواند داشته باشد این است که حواس فعالان یک حوزه را به موضوع مشخصی از همان حوزه جلب کند. معتقدم شیوه‌ای که ما از نظر فنی و تولید در «قانون مورفی» تجربه کردیم باید به دانشجویان سینما آموزش داده شود
ماییم که تصمیم می‌گیرد وقایع تلخ زندگی را برای خودمان به یادگار حفظ کنیم، ماییم که تصمیم می‌گیریم چقدر با این وقایع تلخ باید زندگی کنیم. خلاصه کلام اینکه نگاه من به زندگی خیلی متفاوت از نگاه «مورفی» است. حرف فیلمم هم این است که این حرف‌ها همه پرت‌وپلا است؛ حرف‌هایی که متأسفانه امروز در جامعه ما بسیار رواج دارد...
* یعنی معتقدید که باورمندی به «قانون مورفی» در ایران فراگیر شده است؟
بله. حالا قانون مورفی که یک اصطلاح و تعبیر خاص است اما این نگاه بسیار فراگیر شده است. اساساً ما میزان احساس مسئولیتمان نسبت به خودمان و عملکردهایمان بسیار پایین است. جملات ما در طول شبانه‌روز غالباً چنین چیزهایی است؛ «حکومت اجازه نمی‌دهد»، «دولت نمی‌گذارد»، «رئیسم مانع شد»، «مردم بد شده‌اند» و... پس خودمان کجای کاریم؟ یعنی همه دست ‌به ‌دست هم داده‌اند تا تو کاری را نکنی؟ مگر می‌شود؟
* و احساس کردید در نقد این نگاه باید فیلمی ساخته شود.
من اصولاً خودم را در حرفه خودم، آدم باهوش و حواس‌جمعی می‌دانم. می‌دانم در جامعه‌مان چه خبر است. حداقل‌اش این است که تا امروز این همه قسمت «خندوانه» ساخته‌ام و به اندازه هر قسمت بازخورد و واکنش از جامعه گرفته‌ام. امروز برای تولید «خندوانه» به گونه‌ای شده‌ است که تقریباً می‌دانم کدام بخش مردم را می‌خنداند، کجا دیده نمی‌شود و کجا واکنش ایجاد می‌کند. واقعاً تا ۸۰ درصد می‌توانم این واکنش‌های را حدس بزنم. پس من می‌دانستم اگر می‌خواهم فیلمی بسازم که همه برایش هورا بکشند، چه کارهایی باید می‌کردم. حتی می‌دانستم چه کارهایی را هم نباید انجام دهم، اما چرا انجام دادم؟ چون معتقد بودم باید کار خودم را بکنم.
* حتی به قیمت بازخوردهای منفی؟
همه می‌دانیم اگر قدمی برداریم قطعاً عده زیادی به ما فحش می‌دهند، اگر قدم هم برنداریم، قطعاً عده زیادی به ما فحش می‌دهند! در چنین شرایطی طبیعتاً بهتر است تو قدمت را برداری. من انتخابم این است. طبیعتاً در این جلو رفتن نمی‌ایستم محاسبه کنم که چه باید بکنم تا بیشتر تشویق شوم. جلو می‌روم، آنچه احساس می‌کنم درست است را انجام می‌دهم و در عین حال هم حواسم هست که مخاطبی که به سالن سینما می‌آید می‌خواهد فیلمی مفرح ببیند. پیش از ورود به سالن هم اطلاع‌رسانی می‌کنم که فیلمی که ساخته‌ام یک کمدی- اکشن است. باید چیزی به مخاطب عرضه کنم که هم از اکشن آن لذت ببرد و هم احساس کند یک کمدی خوب دیده است. در عین همه این ملاحظات معتقدم باید کاری که خودم درست می‌دانم را انجام دهم.
* تا اینجا متوجه شدم که رامبد جوان برای ساخت «قانون مورفی» هم انگیزه‌های فنی و تکنیکی داشته است و هم دغدغه‌های فکری و محتوایی؛ در سالن سینما اما احساسم در مقام یک مخاطب این بود که گویی سایه جنبه فنی فیلم بر بخش محتوایی آن سنگینی می‌کند. این عدم توازن را در خروجی می‌پذیرید؟
شاید به این دلیل است که آن وجه فنی، جایش در سینمای ایران خیلی خالی است. اگر در طول سال چهارتا فیلم با این سروشکل ساخته می‌شد، شاید به نظر می‌رسید این هم کاری شبیه همان‌ها است و این بخش فیلم خیلی به چشم نمی‌آمد. برخلاف مباحث محتوایی که اصولاً احساس می‌کنیم خیلی دم دستمان است. همه به‌راحتی حکم می‌دهیم که فلان فیلم یا اثر محتوا دارد یا ندارد. بعد هم خیلی سریع سراغ توصیف‌ها و واژه‌هایی انتزاعی می‌رویم و حکم صادر می‌کنیم که این فیلم مستهجن است و دیگری عمیق است! واقعاً معنی این‌ها را می‌دانیم؟
آیا وجود چند شوخی دوپهلو در فیلمی مانند «قانون مورفی» کافی است که حکم بدهیم فیلم مستهجنی است؟ شوخی‌هایی که صرفاً وقتی به زبان می‌آیند، مخاطب به اشتباه می‌افتد و چیز دیگری برداشت می‌کند و در ادامه هم می‌بینیم واقعاً نتیجه و منظور پرسوناژها در فیلم آن چیزی نبوده است که مخاطب در ذهنش تصور کرده و به آن خندیده است. این می‌شود شوخی دوپهلو.
* واقعاً این دست شوخی‌های به تعبیر خودتان دوپهلو در فیلم را قابل دفاع می‌دانید؟
بله. چه ایرادی دارد. این هم یک ابزار کمدی‌سازی است. مثل اینکه ما فیلم را با لنز فلان تصویربرداری کنیم یا لنز بهمان؛ این‌ها ابزار است. مجموعه آنچه در ساخت کمدی کاربرد دارد را شما می‌توانید با هر دوزی که خواستید در فیلمتان استفاده کنید.
جدی‌تر از این حتی می‌خواهم بگویم یکی از گونه‌های جدی کمدی در همه دنیا شوخی‌های جنسی است. ما اما از آنجا که می‌خواهیم خودمان را جامعه‌ای اخلاقی نشان دهیم می‌گوییم که نه این‌طور شوخی نمی‌کنیم! اگر نمی‌کنیم پس این‌همه شوخی‌هایی که در جامعه و محافل دوستانه و خانوادگی ما جریان دارد و به آن هم می‌خندیم چیست؟ بروید در خیابان ببینید بچه‌های ما چطور با هم صحبت می‌کنند!
* مرز میان آنچه در جامعه رواج دارد و آنچه در سینما مجاز به تصویر آن هستیم چیست؟
هیچ. به نظرم قطعاً نیازی به این مرزبندی نیست. چرا وقتی یک فیلم تلخ اجتماعی می‌سازیم می‌گوییم از بطن جامعه صحبت کرده‌ایم اما وقتی به شوخی می‌رسیم می‌گوییم نباید از بطن جامعه به پرده سینما بیاید؟ مترومعیار را در این عرصه چه کسی می‌خواهد تعیین کند؟
* بالاخره در جامعه گروه‌های متنوعی با خرده‌فرهنگ‌ها، اخلاقیات و خطوط قرمز متفاوتی وجود دارد. چطور مجاز می‌دانید یک شوخی مرسوم و شاید حتی عادی در یکی از این گروه‌ها به کل جامعه تعمیم داده و بر پرده سینما که طبیعتاً به دنبال دایره گسترده‌تری از مخاطبان است، بازنمایی شود؟ طبیعتاً همه مخاطبان بالقوه سینما الزاماً برآمده از آن گروه با اخلاقیات خاص خود نیستند! نتیجه این رویکرد یک اشتباه محاسباتی است که می‌تواند در بلندمدت موجب ریزش بخشی از مخاطبان سینما شود.
دوز این خوب یا بد بودن را چه کسی می‌خواهد تعیین کند؟ این‌ها مفاهیم انتزاعی است. طبیعتاً من نوعی در خانواده‌ام شاید از واژه‌ها و ادبیاتی استفاده کنم که از نظر اعضای خانواده‌ام کاملاً طبیعی باشد اما همان واژه می‌تواند در خانواده شما یک عبارت بسیار عجیب و غیرمنتظره باشد و گوینده چنین واژه‌ای را هم خطاکار تلقی کنید...
* طبیعتاً رامبد جوان با علم به این تفاوت نگاه، در خانواده من آن عبارت را به کار نمی‌برد!
نکته همین‌جا است. متر و معیار این تفاوت برداشت‌ها از واژه‌ها در مقیاس بزرگ‌تر کجاست؟ من به‌عنوان یک فیلم‌ساز معتقدم در سطح جامعه‌مان شوخی‌هایی در جریان است که خیلی خیلی خیلی بی‌پرده‌تر از آن چیزی است که من در فیلمم نشان داده‌ام. اینجا همان جایی است که می‌گویم متری وجود ندارد. «من» به‌عنوان فیلم‌ساز برداشتم از جامعه‌ام این است که این شوخی‌ها در یک فیلم زشت نیست، شما می‌توانید معتقد باشید که زشت است.
من محصول بسته‌بندی‌شده برای مصرف قشر خاصی از جامعه که تولید نمی‌کنم که آن را دسته‌بندی کنم! من یک محصول مفرح برای سرگرمی ساخته‌ام که همه می‌توانند به‌تماشای آن بنشینند و طبیعتاً عده‌ای هم کاملاً آزادند که آن را دوست نداشته باشند
حاضرم درباره جزءبه‌جزء شوخی‌های دوپهلویی که در «قانون مورفی» هست، با رسم شکل، ثابت کنم که هیچ منظور غیراخلاقی‌ای در فیلم نبوده و این برداشت مخاطب است که دچار اشتباه شده و به موقعیت می‌خندد. نکته در ظرفیت‌های متفاوت ما برای درک یک شوخی و خندیدن یا نخندیدن به آن است.
بگذار از یک تجربه عجیب در همین قانون مورفی بگویم؛ امیر جعفری در فیلم دیالوگی داشت که در فیلم‌نامه چیز دیگری بود اما موقع برداشت آن را به گونه دیگری گفت. کات دادم و خواستم اصلاح کند اما امیر گفت این باعث سوءبرداشت در ذهن مخاطب می‌شود و خنده‌دار است. من در لحظه اصلاً متوجه آن معنای دوم نشدم، اما بالای ۲۰ بار که فیلم را با تماشاگران تا به امروز دیده‌ام، بلااستثنا همه به این دیالوگ خندیده‌اند؛ دیالوگی که من موقع ضبط اصلاً متوجه دوپهلو بودن آن نشده بودم!
این تفاوت برداشت‌ها بسیار نکته مهمی است. به همین دلیل معتقدم در «قانون مورفی» بچه‌ها هیچ‌کدام از این شوخی‌های دوپهلو را متوجه هم نمی‌شوند به همین دلیل هم برای آن‌ها بدآموزی ندارد و به‌راحتی می‌توانند به تماشا فیلم بنشینند.
* انگار از جایی به بعد حواستان هست که مخاطب بنابر ملاحظاتی مثل گروه سنی، باید بتواند با خیال راحت به تماشای فیلم بنشیند. خب آن تفاوت فرهنگی هم که به آن اشاره کردم می‌تواند یکی از همین ملاحظات باشد...
اتفاقاً نباید باشد.
* نتیجه‌اش می‌شود حذف بخشی از مخاطبان بالقوه!
چرا؟ اتفاقاً می‌گویم همه بیایند فیلمم را ببینند. من محصول بسته‌بندی‌شده برای مصرف قشر خاصی از جامعه که تولید نمی‌کنم که آن را دسته‌بندی کنم! من یک محصول مفرح برای سرگرمی ساخته‌ام که همه می‌توانند به‌تماشای آن بنشینند و طبیعتاً عده‌ای هم کاملاً آزادند که آن را دوست نداشته باشند. آن بحث رده‌بندی سنی بالاخره یک منطقی دارد و به نظرم معقول است اما نمی‌توان برای همه چیز دسته‌بندی در نظر گرفت.
بازهم می‌گویم کمدی و طنز در همه جای دنیا بر محور سه چیز شکل می‌گیرد؛ سیاست، مذهب و مسائل جنسی. با سه مقوله‌ای که در ذهن همه ما صحبت کردن درباره آن‌ها ممنوع است. در همه فرهنگ‌ها این باور وجود دارد و برای همین یکی که این ساختار را به هم می‌زند ایجاد خنده می‌کند. همان اتفاقی که در استندآپ کمدی‌های مطرح دنیا شاهد هستیم. حرف‌هایی می‌زنند که از شدت غیرمنتظره بودن شما را به خنده می‌اندازد.
واقعاً برای این موارد نباید دسته‌بندی‌های خاص در نظر بگیریم. مگر می‌شود گفت گروهی در جامعه باادب‌تر از گروه دیگر هستند؟ همه می‌توانند مخاطب یک محصول باشند اما گروهی از آن‌ها می‌توانند با صدای بلند بگویند که من این شوخی تو را دوست نداشتم. این کاملاً برای من پذیرفتنی است. همان‌طور که گروه دیگر می‌تواند بگوید من خیلی دوستش داشتم.
* چرا این حق را برای یک کارشناس با دغدغه فرهنگی قائل نیستید که نسبت به فراگیری و رواج جنس خاصی از شوخی‌ها در فیلم‌های سینمایی که آن را یک آسیب می‌داند، لااقل «هشدار» بدهد!
من یک سؤال می‌پرسم؛ «خندوانه» مگر در تمام این سال‌ها کارکرد فرهنگی نداشته است؟
* حتماً داشته است.
پس کسی که در این سال‌ها دنبال تولید «خندوانه» است نمی‌تواند دغدغه فرهنگی نداشته باشد.
* حتماً همین‌طور است و اساساً برای همین است که از میان کارگردانان فیلم‌های مختلف از این دست، با رامبد جوان درباره این مسائل بحث می‌کنم.
نکته‌ام این است که وقتی درباره دغدغه فرهنگی صحبت می‌کنیم، حتماً باید اهم و فی‌الاهم داشته باشیم. از نظر من مهم‌ترین اولویت فرهنگی امروز جامعه «رواج مهربانی» است. اولویت امروز «رواج مطالعه» است. باید از «خانواده» بگوییم. دغدغه فرهنگی می‌شود توجه به این اولویت‌ها و تمرکز بر آن‌ها. در مقابل این اولویت‌ها واقعاً بودن یا نبودن یک شوخی دوپهلو در یک فیلم سینمایی به‌نظرم بسیار مسئله بی‌اهمیتی است. صحبت درباره این مسائل به اسم دغدغه فرهنگی واقعاً شبیه شوخی است. به‌خصوص وقتی خیلی شنیع‌تر و شدیدتر این شوخی‌ها در سطح جامعه وجود دارد...
* چندبار روی این نکته که شوخی‌هایی از این دست در جامعه رواج دارد، تأکید کردید؛ این تأکید به معنای آن است که باید بپذیریم این وضعیت را؟
بله. مگر کار دیگری هم می‌شود کرد؟
* حتی «ای‌کاش نبود» هم پس ذهنتان نیست؟
معلوم است که نه. این واقعیت جامعه ما است. مثل این است که بگوییم چرا در یک جامعه موسیقی رپ وجود دارد. می‌توانی رپ را دوست نداشته باشی اما در واقعیت وجود دارد و جزئی از فرهنگ جامعه هم شده است.
وقتی درباره دغدغه فرهنگی صحبت می‌کنیم، باید اهم و فی‌الاهم داشته باشیم. از نظر من مهم‌ترین اولویت فرهنگی امروز جامعه «رواج مهربانی»، «رواج مطالعه»، «خانواده» و... است. در مقابل این اولویت‌ها واقعاً بودن یا نبودن یک شوخی دوپهلو در یک فیلم سینمایی به‌نظرم بسیار مسئله بی‌اهمیتی است
هیچ‌وقت یادم نمی‌رود در فصل اول «خندوانه» مهمانی داشتیم که می‌گفت من زجر می‌کشم از اینکه جوانان ما از واژه «خفن» در کلام خود استفاده می‌کنند! آن روز به کار بردن چنین واژه‌ای برای کارشناس ما ترسناک بود اما امروز همه ما از این واژه استفاده می‌کنیم و حتی خود من در «خندوانه» به‌راحتی به مهمانم می‌گویم «تو خیلی خفنی!» آیا این ایراد است؟ به نظر من نه. این‌ها ساختار زبانی و فرهنگی جامعه است که در حال تغییر است. من آن را به این سمت هدایت نکرده‌ام اما با آن همراه هستم و مقاومتی در برابر آن نمی‌کنم. حرف من این است که اگر با جوان امروز از جنس خودش صحبت نکنی نمی‌توانی او را با خود همراه کنی.
* برای رامبد جوانی که می‌خواهد «تأثیرگذار» باشد و به تعبیر خودش دغدغه فرهنگی هم دارد، این نگاه کمی منفعلانه نیست؟
نه. من معتقدم باید ادبیات و گرامر روز جامعه‌ام را یاد بگیرم تا بتوان با آن حرف بزنم.
* حرف بزنید که چه بشود؟ طبیعتاً به دنبال اصلاح چیزی هستید...
نه. فقط می‌خواهم حرف‌هایم را بزنم. برایم فقط اهمیت دارد که تو موسیقی گوش بدهی و کتاب بخوانی...
* چه اهمیتی دارد که من کتاب بخوانم و موسیقی گوش بدهم!؟
تا به «زندگی» فکر کنی.
* خب نتیجه این فکر کردن باید اصلاح چیزی باشد دیگر؛ چرا در برابر نتیجه این فرآیند یعنی کلمه «اصلاح» مقاومت دارید!؟
با عرض معذرت برای اینکه این نگاه را خیلی بسته می‌دانم. ببین چیزی مثل «اخلاق» از نگاه من بسیار بااهمیت است ولی قرار نیست آن را وسط بگذاریم و انتظار داشته باشیم همه چیز بر مبنای آن اتفاق بیفتد. به این دلیل مشخص که تعبیر من و شما از «اخلاق» می‌تواند کاملاً متفاوت از هم باشد. آن جاهایی که برداشت‌های متفاوت از اخلاق داریم، لازم نیست با هم بجنگیم تا حرفمان را ثابت کنیم. باید با هم کنار بیاییم. بخشی از تفاوت‌های فرهنگی ما ناشی از همین تعابیر متفاوت است.
همه باید نسبت به داشته‌ها و برداشت‌های یکدیگر احترام بگذاریم. خیلی صریح می‌گویم، مؤدب بودن در یک جمع انتخاب من است اما این به معنای آن نیست که با فرد غیرمودب در آن جمع دشمنی داشته باشم...
* و احتمالاً استفاده از کتاب، موسیقی و فیلم قرار است کمک کند تا احتمال انتخاب ما برای «مؤدب بودن» بالاتر برود دیگر...
بازهم می‌گویم نه.
* پس چه کارکردی برای این محصولات قائل هستید؟
می‌تواند کمک کند جهان‌بینی ما شکل بگیرد. این الزاماً به معنای آن نیست که ما باید در کلام مؤدب‌تر و بااخلاق‌تر باشیم. اگر این‌طور باشد که باید حکم بدهیم همه کمدین‌ها و استندآپ‌کارهایی که شوخی‌های جنسی می‌کنند آدم‌های بی‌فرهنگی هستند! واقعاً این‌گونه است؟
واقعاً باید این مرزبندی‌ها را از بین ببریم. تمام حرف من این است که ای‌کاش ذهنمان را محدود به این مفاهیم نکنیم تا بتوانیم به مسائل بزرگ‌تر فکر کنیم. این مفاهیم نباید مانع از درک ما از محیط پیرامون و جهان اطرافمان شود. اتفاقاً من و شمایی که کار فرهنگی می‌کنیم باید به این احترام متقابل توجه داشته باشیم.

نظر رامبد جوان درباره «پول‌شویی در سینما»

رامبد جوان می‌گوید درباره «پول‌شویی» در سینمای ایران شک ندارد، اما حجم این تخلف در سینما را در قیاس با حوزه‌های مالی دیگر «شوخی» توصیف می‌کند.
  صحبت از دلایل غیبت «قانون مورفی» در جشنواره سی‌وهفتم فیلم فجر و طرح برخی انتقادات نسبت به استفاده از شوخی‌های دوپهلو در این فیلم، بخش اصلی قسمت نخست گفتگوی خبرگزاری مهر با رامبد جوان را به خود اختصاص داد.
«قانون مورفی» تازه‌ترین فیلم رامبد جوان همچنان بر پرده سینما‌ها است و فروش آن به تازگی از مرز ۸ میلیارد تومان عبور کرده است.
کارگردان «قانون مورفی» در بخش دوم این گفتگو ضمن انتقاد از رویکرد برخی منتقدان نسبت به فیلم تازه‌اش با اتکا بر تجربه‌های اخیر خود در عرصه تهیه‌کنندگی به تشریح نظراتش در حوزه ورود «پول‌های مشکوک» به سینما پرداخت.
بخش دوم و پایانی گفتگو با رامبد جوان را در ادامه می‌خوانید؛
* در راستای نکته‌ای که درباره پررنگ بودن وجوه فنی فیلم «قانون مورفی» نسبت به جنبه‌های محتوایی آن طرح می‌شود؛ اساساً چقدر «قصه» در این فیلم برایتان دغدغه بود؟
جالب است بدانید قبل از ساخت فیلم‌نامه «قانون مورفی» را به پیمان قاسم‌خانی (که به جهت رفاقتی که با او دارم و اینکه آدم موجهی در زمینه فیلم‌نامه‌نویسی محسوب می‌شود نامش را می‌آورم) دادم تا بخواند. وقتی نظرش را خواستم گفت: به نظر من این فیلم‌نامه هیچ نقص و ایرادی ندارد. فقط گفت: سلیقه من در مواردی با تو متفاوت است که وقتی درباره مصداق این موارد از او پرسیدم دیدم واقعاً نظرم با او متفاوت است. بعد هم که فیلم را دید، خیلی آن را دوست داشت. پیمان قاسم‌خانی می‌گفت: «از نظر من شاید قصه می‌توانست کلاسیک‌تر روایت شود و مثلاً صحنه دزدیده شدن بچه را در فیلم نشان می‌دادم، اما در نسخه فعلی یک دیوانگی وجود دارد که خاص خود فیلم است»
این‌ها را گفتم که بگویم مگر قصه چیست؟ قصه فضایی است برای تعریف کردن یک سری رابطه، کشمکش، معضل، تلاش، شوخی، هیجان، رسیدن، نرسیدن، جنگیدن و غیره. هر قصه‌ای مجموعه‌ای از همین موارد است. وقتی صحبت از ژانری مانند «کمدی-اکشن» می‌کنیم، باید طبق قواعد و تعاریفی حرکت کنیم و بازهم در چارچوب این قواعد برای هر معلق‌بازی دستمان باز است. مثلاً شنیده‌ام برخی می‌گویند «قانون مورفی» یک فیلم فانتزی است، در حالی که فیلم کاملاً رئال است و اصلاً فانتزی نیست. آن سکانس‌هایی که حس فانتزی به شما می‌دهد، صرفاً توهم یکی از کاراکتر‌ها است.
* اتفاقاً رفت‌وبرگشت به این فضای ذهنی و وهم‌آمیز از شوخی‌های خوب فیلم است!
همه این‌ها در فیلم کارکرد خودش را دارد. قصه فیلم مگر قرار است چیزی غیر از این جزئیات باشد؟ یک آدمی بچه‌اش دزدیده شده و برای پیدا کردن او است به دامن یک آدم چلمن همه‌چیز از دست داده می‌شود! آن آدم چلمن هم هر کاری از دستش بر می‌آید می‌کند تا به دوستش کمک کند...
* موقعیت‌هایی که در روند داستان می‌بینیم، چقدر برآمده از منطق داستان است و چقدر در راستای همان شیطنت‌های تکنیکی و وسوسه برای تجربه‌های تازه در کارگردانی؟
طبیعتاً همه این اجزا به هم مرتبط است. اساساً چه ایرادی دارد که براساس خلق یک فضا موقعیتی را در قصه بگنجانیم؟
* ایراد که نه، اما شاید این رویکرد باعث می‌شود مخاطب در پایان احساس کند آن‌قدر که به روی کارگردانی برخی سکانس‌ها وسواس به خرج داده شده برای رسیدن به یک داستان محکم وسواسی نداشته‌اید!
اتفاقاً قصه فیلم خیلی محکم است. من اساساً متوجه اینکه برخی‌ها می‌گویند «قانون مورفی» قصه ندارد نمی‌شوم. اصلاً قصه محکم چیست و قصه شل چیست؟ یک آدمی سراغ دوستش می‌رود تا فرزندش را پیدا کنند، موفق هم می‌شوند. در طول مسیر هم کاراکتر اصلی نگاهش نسبت به دنیا و مقوله شانس و قوانین مورفی که به آن‌ها باور داشته تغییر می‌کند. از یک قصه کمدی چه انتظار دیگری می‌تواند داشت؟
* بگذارید از زاویه دیگری بپرسم؛ شما پیش از «قانون مورفی»، فیلم پیچیده «نگار» را با فیلم‌نامه‌ای واقعاً سخت از نظر داستان‌پردازی در کارنامه داشته‌اید. واقعاً آن‌قدر که بر سر چفت‌وبست‌های داستانی در فیلم قبلی وسواس داشتید، برای این فیلم هم داشتید؟
بله! همین را می‌خواستی! روی‌ات کم شد! (می‌خندد!)
* (باخنده) این پاسخ را به حساب شیطنت گذاشتم! پاسخ واقعی؟
واقعیت این است که اصلاً این مقوله اهمیتی ندارد؛ من فیلم‌نامه‌ای داشته‌ام و شرایط ساخت آن را فراهم آورده‌ام و آن را هم ساخته‌ام. حالا از نظر شما این فیلم‌نامه قصه‌اش کم است، من می‌گویم نیست! تا فردا صبح هم حرف بزنیم نظرم همین است. می‌توانی ایراد‌هایی به آن بگیری، اما درباره قصه نظرم همین است. نهایتش این است که من از شما دعوت می‌کنم برای همکاری؛ خیلی هم جدی می‌خواهم که در فیلم‌نامه بعدی کمکم کنید...
* و طبیعتاً من هم نمی‌پذیرم، چون تخصص من این نیست.
ایرادی ندارد. فقط فیلم‌نامه بعدی‌ام را بخوان و نظر بده. در این اندازه که می‌توانی کمک کنی؟
* آن‌وقت مثل امروز به‌عنوان یک مخاطب می‌توانم نظر و سلیقه شخصی‌ام را با شما به اشتراک بگذارم.
آفرین. نکته دقیقاً همین است. سلیقه شمای نوعی به قصه نگار نزدیک‌تر است و به قانون مورفی دورتر. برای من کننده کار سینما، این تفاوت وجود ندارد.
* فراتر از «سلیقه» جایی که بحث «فن» در میان باشد، چقدر نظر «منتقدان» برایتان اهمیت دارد؟
نقد‌ها را می‌خوانم، اما واقعیت این است که اهمیت چندانی برایم ندارد. اصولاً ما هنرمندان و کسانی که در میدان هنر کار می‌کنیم، تا به امروز از نظرات منتقدان چیزی نیاموخته‌ایم، اما همچنان مشغول کار هستیم. هنوز دغدغه‌های جدی و مهم داریم و کارمان را هم می‌کنیم. احتمالاً هم طیفی پاسخ می‌دهند، چون چیزی نیاموخته‌ایم کارهایتان این‌قدر مزخرف است! در جواب می‌گویم ما کار خودمان را می‌کنیم و شما هم کار خودتان را؛ هرکسی کار خودش (می‌خندد)!
وودی آلن می‌گوید من نه به تشویق منتقدان کار دارم و نه به نقدهایشان، راه خودم را می‌روم. برای همین هم هست که حتی جایزه‌های سینمایی را هم نمی‌گیرد. مهم همین است که تو حالت با کاری که می‌کنی خوش باشد
وودی آلن می‌گوید من نه به تشویق منتقدان کار دارم و نه به نقدهایشان، راه خودم را می‌روم. برای همین هم هست که حتی جایزه‌های سینمایی را هم نمی‌گیرد. مهم همین است که تو حالت با کاری که می‌کنی خوش باشد. برخی از همین‌ها درباره «قانون مورفی» نوشتند که «این سینما نیست». من حاضر کل گروهم را به یکی از همین‌ها بدهم فقط یکی از پلان‌هایی که گرفته‌ایم را به من تحویل دهند! یعنی چه که این سینما نیست؟ پس سینما چه هست؟
بالاخره بخش بزرگی از سینما همین «تصویرسازی»‌ها و تکنیک است. انتظار اجرا هم ندارم، فقط یکی به من شفاهی بگوید در این سکانس‌ها چه کرده‌ام می‌پذیرم! شک ندارم خیلی از این‌ها اصلاً نمی‌دانند که ما چه کرده‌ایم! من درون این حرفه هستم. برای برخی از همین سکانس‌ها با یک عالمه آدم درجه‌یک و حرفه‌ای جلسه مشورتی گذاشته‌ام.
خیلی از همین حرفه‌ای‌ها برای برخی بخش‌ها پیشنهادی نداشتند. وقتی آدم‌های دست به آچار و درون گود نمی‌دانند، چه انتظاری می‌توان از بیرون گودی‌ها داشت؟ چطور چنین کسی می‌خواهد به من بگوید فیلمت سینما نیست؟ اتفاقاً هم «قانون مورفی» و هم «نگار» به نظر من به‌شدت سینما است. در حدی که حتماً تماشای آن‌ها در سالن سینما متفاوت از درون خانه است.
* این نکته واقعاً درست است؛ هر دو تجربه اخیر شما واجد نکات فنی و ویژگی‌های سینمایی است که نمی‌توان آن را نادیده گرفت، اما باید در کنار این نکات مثبت از ای‌کاش‌ها هم بگوییم...
محمود کلاری روزی حرفی می‌زد که به نظرم به‌شدت درست است؛ او می‌گفت: هیچ‌کس به اندازه خود فیلم‌ساز نمی‌داند کجای کارش ایراد دارد. این به نظرم بسیار نکته درستی است. پس این کاملاً بدیهی است که برای من هم دانستن این ای‌کاش‌ها اهمیت دارد و می‌خواهم بدانم کار بعدی‌ام را چطور می‌توانم بهتر بسازم.
نزدیک به ۲۰ دفعه تا امروز «قانون مورفی» را با تماشاگر دیده‌ام. حداقل ۱۰ بار هم به‌صورت ناشناس در سالن رفتم. حتماً از واکنش‌ها متوجه شده‌ام که کجا درست رفته‌ام و کجا اشتباه. برای کسی که دغدغه سینما دارد حتماً این بازخورد‌ها اهمیت دارد و من هم عاشق سینما هستم.
* در فصل پایانی این گفتگو علاقه‌مندم کمی هم از تجربه‌های تازه خود در مقام تهیه‌کننده بگویید. در این مقام نظرتان درباره بحث داغ این روز‌ها یعنی ورود پول‌های مشکوک به سینما چیست؟ ارزیابی شما از کیفیت ورود بخش خصوصی به چرخه تولید فیلم در سال‌های اخیر چیست؟
در این مورد هم به‌شدت معتقدم که کاش این‌قدر به جان یکدیگر نیفتیم. آنچه اهمیت دارد این است که سینما هم مانند هر حوزه دیگری، باید خصوصی شود و در اصل این نکته نباید تردید کرد. پای ارگان‌های حکومتی و اساساً تفکر دولتی باید از سینما بیرون کشیده شود.
امروز در سینمای ایران سه گروه حضور دارند. سینمای دولتی، سینمای خصوصی و همان سینمای کم‌هزینه و اندیشه‌ای که به آن «هنروتجربه» می‌گوییم و شخصاً معتقدم خیلی به آن‌ها نیاز داریم. این گروه آخر حکم خوراک فکری برای من سینماگر را دارند
من نوعی باید بلد باشم پول فیلمم را جور کنم، فیلمی که دوست دارم بسازم و آن را عرضه کنم. آن‌وقت می‌فهمم فیلمم بازار دارد یا نه. اگر نتوانم صنعت سینما و قواعد آن را بفهمم، حتماً فیلمی می‌سازم که با سر زمین می‌خورد. طبیعتاً از نظر اقتصادی هم به‌شدت ضرر می‌کنم و ناگزیر باید از این میدان بیرون بروم. در این شرایط دو دسته در میدان باقی می‌مانند؛ یکی افرادی که از نظر صنعتی سینما را بلد هستند و می‌توانند به سود مالی برسند و گروه دیگری که صرفاً به دنبال جنبه شخصی و فکری هستند و از ابتدا هم برنامه‌ای برای جذب مخاطب عام ندارند. این گروه دوم با پول‌های اندک فیلم‌هایی را به جهت دغدغه‌های فکری‌شان می‌سازند.
* همان چیزی که در دنیا به نام «سینمای مستقل» نامیده می‌شود.
دقیقاً. البته این نکته را توجه داشته باشید که ما در سینمای حرفه‌ای جهان، سینما مستقل داریم و سینمای استودیویی. در ایران، اما سینمای دولتی داریم و خصوصی. در آنجا استودیو‌های بزرگ فیلم‌سازی به جهت پول‌های کلانی که دارند، نقشی شبیه دولت در ایران را دارند.
امروز در سینمای ایران سه گروه حضور دارند. سینمای دولتی، سینمای خصوصی و همان سینمای کم‌هزینه و اندیشه‌ای که به آن «هنروتجربه» می‌گوییم و شخصاً معتقدم خیلی به آن‌ها نیاز داریم. این گروه آخر حکم خوراک فکری برای من سینماگر را دارند. در این مختصات هرچقدر سهم دولت کمتر شود، حتماً اتفاقات بهتری خواهد افتاد. در مقابل، اما با پدیده‌ای مواجهیم به نام «پول‌شویی» در سینما. واقعیت این است که سینما، تلویزیون و اساساً هنر‌های نمایشی همواره در معرض توجه هستند. اگر اتفاقی در جامعه بازیگری رخ بدهد، همه از آن آگاه می‌شوند، اما همین اتفاق اگر در میان پزشکان یا مهندسان رخ بدهد، احتمالاً کسی اصلاً از آن باخبر هم نمی‌شود! در این شرایط سؤالم این است آیا پول‌شویی در دیگر بخش‌های کشور رخ نمی‌دهد؟
* اینکه شد جواب سؤال را با سؤال دادن! ما درباره سینما صحبت می‌کنیم...
من شک ندارم در سینما پول‌شویی اتفاق افتاده و بازهم می‌افتاد.
* این شد جواب!
در این زمینه که شک ندارم، همه هم می‌دانیم این واقعیت است و حتی می‌دانیم چه کسانی هستند و در کدام پروژه‌ها مشغول‌اند...
* (با خنده) خب این‌قدر دقیق اطلاع دارید چرا به قوه قضاییه خبر نمی‌دهید!
(می‌خندد) مگر من پلیسم! حرفم هم چیز دیگری است. اساساً گردش مالی سینما مگر چقدر است که بخواهیم این‌قدر روی آن حساس شویم. به نسبت خیلی از صنایع دیگر، گردش مالی سینما شوخی است.
* فارغ از این قیاس‌ها، پذیرفتیم که سینما باید خصوصی شود؛ مسیر درست برای مصون ماندن از این عوارض تحقق شفافیت است...
شفافیت یعنی چه؟ این چه منطقی است که برخی فکر می‌کنند من باید درآمدم را به همه اطلاع بدهم تا شفاف‌سازی کرده باشم!
* به نظرم حسین انتظامی (سرپرست سازمان سینمایی) پاسخ نسبتاً جامعی از شفافیت ارائه داده است؛ اینکه قاعده و قانون مشخصی در سینما چه در بخش خصوصی و چه در بخش دولتی وجود داشته باشد که اگر زمانی نسبت به عملکردهایمان در این حوزه مورد سؤال قرار گرفتیم، بتوانیم به آن قواعد ارجاع بدهیم.
بله. این تعریف درستی است...
* اما امروز در بخش خصوصی سینمای ایران نشانی از این قاعده نیست!
چون تازه در حال شکل‌گیری است. تازه چند سال است که اساساً سینماداری خصوصی در ایران پا گرفته است...
سعی می‌کنم آلوده به پول‌های مشکوک نشوم. نهایت کاری که می‌توانم بکنم همین است که فیلم‌هایم را در منطقه امنی محافظت کنم تا به این جریان آلوده نشود
* و اتفاقاً، چون در گام‌های اول هستیم باید حواسمان به اهمیت این قواعد باشد.
بله حتماً این درست است. قانون‌گذاری در این زمینه را حتماً باید خانه سینما برعهده بگیرد که همه اصناف سینما در آن سهم دارند. در این فرآیند دولت باید «ناظر» باشد، نه «عامل». ناظری از ارشاد باید در فرآیند این قانون‌گذاری حضور داشته باشد تا بگوید تا کجا می‌تواند نقش‌آفرین باشد. خروجی چنین فرآیند می‌شود «قوانین خصوصی‌سازی سینمای ایران» که همه ما هم می‌توانیم به آن پایبند باشیم.
* آن زمان آن‌قدر حرفه‌ای می‌شویم که دیگر مثل امروز ابایی از اعلام دستمزد فلان بازیگر و یا بودجه تولید فلان پروژه سینمایی نخواهیم داشت؛ اطلاعاتی که الان انتشارشان یک چیز عجیب‌وغریب به نظر می‌رسد!
چون همه‌چیز بی‌دروپیکر است. دلیلش هم این است که تعداد آدم‌های حرفه‌ای و آگاه نسبت به حوزه‌ای که در آن کار می‌کنند. بسیار کم است.
* رامبد جوان که امروز سه پروژه در بخش خصوصی تهیه کرده است، تن به این شفافیت می‌دهد؟
من که اعلام کرده‌ام. برای همین «قانون مورفی» ۳.۵ میلیارد تومان هزینه کرده‌ایم. ما حساب کرده بودیم با پولی که داریم می‌توانیم ۴ فیلم بسازیم، اما خروجی آن شد ۳ فیلم! این خیلی مهم است که ما آگاه باشیم در فرآیند تولید و سرمایه‌گذاری یک فیلم دقیقاً چه مراحلی طی می‌شود. نباید تصور این باشد که مثلاً این ۳.۵ میلیارد که ما اعلام می‌کنیم در جیبمان بوده و آن را درآورده و خرج فیلم کرده‌ایم! نه، جمع‌آوری و تأمین این بودجه خودش یک تخصص است و بلدی می‌خواهد.
اینکه شما از روی فیلم‌نامه بتوانید برآورد مالی داشته باشیم و بدانید از چه فرآیندی می‌توانید بودجه آن را تأمین کنید، نیاز به آموزش دارد. مثل سرمایه‌گذاری در ساختمان‌سازی است که پیش‌بینی و تنظیم آن با شرایط بازار، واردی می‌خواهد. آموزش کافی در این زمینه پیش‌شرط آن شفافیتی است که از آن صحبت می‌کنیم.
* فارغ از شرایط و ایده‌آل‌هایی که در آینده باید به‌وجود بیاید، امروز و در قبال آن «پول‌شویی» که اشاره کردید تردیدی در وجود آن ندارید، چه باید کرد؟
من سعی می‌کنم آلوده نشوم. نهایت کاری که می‌توانم بکنم این است که فیلم‌هایم را در منطقه امنی محافظت کنم تا به این جریان آلوده نشود. همیشه معتقدم که باید سعی کنم کاری نکنم فردا از صحبت درباره آن احساس شرمندگی داشته باشم. دقیقاً مانند «دروغ».
دروغ گفتن خاصیتش این است که فردا روزی تو را دچار شرمندگی می‌کند. سعی می‌کنم کاری نکنم که فردا مجبور شوم بگویم مرا ببخشید، ای‌کاش این کار را نمی‌کردم. اصل «اخلاق» که درباره آن باهم صحبت کردیم هم به نظرم همین است.



















خبرگزاری مهر






نام:
ایمیل:
* نظر:
جدیدترین اخبار
پربیننده ترین