اما در این سفر ویژه می داند که قدم در راهی گذاشته که باید تا آخر آن را با پای خودش بیاید.
می داند که باید در مقابل گرسنگی صبر کند.
باید جایی بخوابد که مثل تختش گرم و نرم نیست و ممکن است کسی نباشد که نوازشش کند...
این را چه کسی به او آموخته؟ نسلی که روز بروز حرف شنوی شان از پدر و مادر سخت تر می شود و توقعاتشان در «داشتن ها» روز بروز بیشتر، چرا در این مواقع چنان نرم و رام میشوند که مثل بره ای بعد از یک جست و خیز جانانه سر بر روی لنگه ای کفش و تن بر روی زمینی سخت هم میگذارند و بی جمله همیشگی «امشب شام چی داریم...» به خوابی چنین آرام می روند؟!
چنین حقایقی بسیار بزرگ تر از آنند که آدمیزاد بتواند ولو به فرزند خودش به طور کامل بیاموزد. کودکان، با فطرت و درک این حقایق بزرگ متولد میشوند.
--------
* عکس مربوط به اربعین سال های گذشته است